به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل

1960عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا تا کی جگرخون داری ای دل

سرشکم را جگرگون داری ای دل

شدی همدم درون دیده با اشک

همانا عزم بیرون داری ای دل

مرا سرگشته داری گرد عالم

تو هم آیین گردون داری ای دل

به لیلی زلف ماهی میل کردی

قدم در راه مجنون داری ای دل

زاسرار محبت شد جهان پر

چه گوهرهای مکنون داری ای دل

به افسون رام کردی صد پری را

به زیر لب چه افسون داری ای دل

ز چند و چون گذشت اندوه جامی

ز حال او خبر چون داری ای دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 2شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 3شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 4شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 5شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 6شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 7شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...8شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 9شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 10شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 11شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 12شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 13شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 14شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 15شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 16شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 17شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 18شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 19شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 20شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 21شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 22شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 23شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 24شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 25شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 26شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 27شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...28شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 29شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...30شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 31شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 32شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...33شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 34شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 35شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...36شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 37شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 38شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 39شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 40شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 41شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...42شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 43شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 44شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 45شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 46شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 47شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 48شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...49شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 50شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 51شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...52شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 53شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...54شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 55شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 56شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 57شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...58شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 59شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 60شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 61شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...62شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 63شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 64شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...65شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 66شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 67شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 68شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 69شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 70شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...71شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 72شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...73شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 74شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...75شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...76شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 77شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 78شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 79شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...80شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...81شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...82شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...83شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 84شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 85شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 86شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 87شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 88شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...89شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 90شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...91شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 92شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 93شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...94شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 95شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...96شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...97شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...98شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...99شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...100شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 101شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 102شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 103شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...104شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 105شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 106شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...107شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 108شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...109شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...110شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 111شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 112شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 113شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...114شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 115شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 116شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 117شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 118شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 119شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 120شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 121شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 122شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 123شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...124شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...125شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 126شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 127شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 128شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...129شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 130شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 131شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 132شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 133شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...134شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 135شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 136شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 137شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 138شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...139شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 140شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 141شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 142شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 143شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 144شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...145شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...146شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...147شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 148شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 149شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 150شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...151شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 152شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 153شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 154شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...155شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 156شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 157شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...158شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...159شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 160شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 161شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...162شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 163شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 164شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 165شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 166شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 167شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 168شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 169شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 170شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...171شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 172شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 173شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 174شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 175شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 176شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 177شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 178شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 179شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 180شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 181شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 182شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...183شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 184شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 185شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 186شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 187شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...188شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 189شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...190شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 191شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 192شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 193شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ