به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخیرش
نه تیرش را ز دل کندن توانم نی دل از تیرش
چو بر نخجیر تیر اندازد آن شوخ از خدا خواهم
که آیم در نظر در صیدگه برشکل نخجیرش
در رحمت بود خندان و خوش برمردمان آن رو
مکن گو برمن از چین جبین هر لحظه زنجیرش
گدازد سنگ را آتش دریغا کآتشین آهم
نباشد در دل سنگین جانان هیچ تأثیرش
چه جمعیت دهد زلفش که گر بینم به خواب آن را
نباشد جز پریشانحالی من هیچ تعبیرش
نیاید زآب و گل شکلی بدین خوبی و مطبوعی
همانا دست تقدیر از دل و جان کرده تخمیرش
چو جامی جان دهد بر لوح خاکش این رقم بادا
که جز خوبان نخواهد هیچ کس اخلاص و تکبیرش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.