به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید

1950عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گه عشق به ذات می نماید

گاهی به صفات می نماید

بی پرده یکیست ذاتش اما

در پرده ذوات می نماید

در ستر بطون و سر وحدت

بی صبر و ثبات می نماید

از بهر ظهور درمراتب

شیرین حرکات می نماید

هر چند مجرد از جهات است

در جمله جهات می نماید

بحریست محیط و چون زند موج

در شط و فرات می نماید

می باش قتیل عشق جامی

کین به ز حیات می نماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...2شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 3شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 4شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...5شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 6شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 7شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 8شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...9شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 10شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...11شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...12شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 13شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...14شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 15شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...16شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 17شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 18شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 19شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...20شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 21شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 22شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 23شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 24شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...25شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 26شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 27شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 28شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 29شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 30شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 31شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...32شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...33شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 34شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 35شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 36شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 37شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 38شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...39شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 40شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 41شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 42شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 43شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 44شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 45شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...46شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...47شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...48شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 49شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...50شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...51شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 52شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...53شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...54شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...55شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 56شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 57شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 58شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...59شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 60شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 61شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 62شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 63شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 64شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...65شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 66شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...67شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...68شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 69شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...70شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...71شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 72شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 73شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 74شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 75شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 76شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 77شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 78شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 79شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 80شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...81شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 82شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 83شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 84شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 85شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 86شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 87شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 88شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 89شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...90شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 91شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 92شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...93شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...94شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 95شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...96شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 97شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 98شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 99شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 100شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 101شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 102شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 103شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 104شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...105شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 106شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 107شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 108شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...109شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 110شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 111شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 112شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 113شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 114شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 115شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 116شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 117شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...118شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...119شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 120شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 121شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 122شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 123شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 124شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 125شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 126شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...127شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 128شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 129شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 130شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 131شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 132شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 133شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 134شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 135شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...136شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 137شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 138شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 139شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 140شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 141شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 142شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 143شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 144شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 145شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 146شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 147شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 148شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 149شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 150شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 151شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 152شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 153شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 154شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 155شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...156شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 157شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...158شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 159شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 160شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...161شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 162شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 163شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...164شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 165شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 166شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 167شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 168شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 169شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...170شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 171شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 172شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 173شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 174شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 175شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 176شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...177شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 178شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 179شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...180شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 181شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...182شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 183شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 184شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 185شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...186شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 187شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 188شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 189شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...190شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 191شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 192شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...193شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 194شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 195شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 196شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 197شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 198شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...199شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 200شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...201شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 202شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...203شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...204شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 205شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 206شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 207شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...208شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...209شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...210شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...211شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 212شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 213شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 214شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 215شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 216شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...217شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 218شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...219شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 220شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 221شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...222شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 223شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...224شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...225شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...226شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...227شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...228شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 229شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 230شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 231شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...232شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 233شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 234شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...235شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 236شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...237شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...238شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 239شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 240شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 241شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...242شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 243شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 244شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 245شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 246شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 247شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 248شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 249شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 250شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 251شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...252شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...253شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 254شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 255شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 256شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...257شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 258شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 259شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 260شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 261شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...262شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 263شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 264شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 265شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 266شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...267شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 268شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 269شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 270شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 271شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 272شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...273شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...274شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...275شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 276شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 277شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 278شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...279شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 280شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 281شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 282شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...283شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 284شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 285شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...286شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...287شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 288شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 289شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...290شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 291شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 292شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 293شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 294شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 295شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 296شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 297شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 298شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...299شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 300شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 301شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 302شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 303شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 304شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 305شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 306شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 307شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 308شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 309شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 310شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...311شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 312شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 313شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 314شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 315شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...316شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 317شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...318شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 319شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 320شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 321شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ