به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می کند
هرچه با من می کند آن زلف مشکین می کند
گو چو من دست طمع زآیین دینداری بشوی
عشقبازی با چنان بت هرکه آیین می کند
مهرورزی چشم چون دارد کمان شوخ چشم
غمزه را بر مهرورزان خنجر کین می کند
طعن مسکینی مزن برمن که استیلای عشق
مرد را گر شاه آفاق است مسکین می کند
می خرامد آن سهی سرو و ز هر سو بیدلی
خاک پایش سرمه چشم جهان بین می کند
از خدا چون مرگ خود خواهم همی گوید بلند
کین دعا کم کن ولی آهسته آمین می کند
سوی جامی دارگوش هوش کز لحن صریر
نوک کلکش نکته های عشق تلقین می کند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.