به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آمد ازملک عشق لشکر درد
مرد باید کنون که گیرد مرد
تندبادی ز کوی عشق وزید
که برآمد ز خاکساران گرد
فارغند از جفای یار اغیار
یارما هرچه کرد با ما کرد
هرکس از خم عشق رنگی یافت
عاشق واشک سرخ و چهره زرد
نفس عاشقان جهانسوز است
کار افسردگان بود دم سرد
کاست جانم پی فزایش دوست
چشم بگداخت هرکه جان پرورد
جامی از غیر دوست فرد نشین
دوست فرد است و دوست دارد فرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.