به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد

1610عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار رفت و خیربادی هم نکرد

زین فرامش گشته یادی هم نکرد

بر مراد خویش رو در ره نهاد

روبه سوی نامرادی هم نکرد

بنده ای بودم به کویش خانه زاد

فکر حال خانه زادی هم نکرد

در قفای او دویدم همچو اشک

مرحمت را ایستادی هم نکرد

وز پس رفتن من غمدیده را

شاد چبود نیم شادی هم نکرد

نامه ای بر بال مرغی هم نبست

پرسشی همراه بادی هم نکرد

جامی از بیداد آن جان و جهان

داد جان صدبار و دادی هم نکرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 2شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 3شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...4شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 5شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 6شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 7شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 8شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 9شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 10شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...11شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...12شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 13شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 14شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 15شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 16شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 17شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...18شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 19شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 20شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 21شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 22شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 23شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 24شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...25شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...26شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...27شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 28شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...29شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...30شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 31شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...32شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...33شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...34شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 35شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 36شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 37شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...38شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 39شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 40شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 41شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 42شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 43شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...44شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 45شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...46شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...47شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 48شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...49شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...50شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 51شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 52شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 53شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 54شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 55شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 56شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 57شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 58شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 59شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...60شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 61شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 62شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 63شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 64شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 65شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 66شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 67شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 68شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...69شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 70شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 71شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...72شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...73شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 74شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...75شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 76شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 77شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 78شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 79شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 80شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 81شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 82شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 83شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...84شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 85شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 86شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 87شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...88شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 89شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 90شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 91شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 92شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 93شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 94شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 95شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 96شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...97شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...98شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 99شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 100شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 101شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 102شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 103شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 104شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 105شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...106شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 107شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 108شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 109شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 110شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 111شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 112شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 113شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 114شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...115شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 116شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 117شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 118شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 119شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 120شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 121شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 122شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 123شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 124شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 125شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 126شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 127شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 128شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 129شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 130شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 131شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 132شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 133شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 134شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...135شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 136شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...137شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 138شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 139شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...140شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 141شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 142شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...143شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 144شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 145شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 146شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 147شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 148شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...149شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 150شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 151شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 152شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 153شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 154شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 155شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...156شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 157شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 158شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...159شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 160شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...161شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 162شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 163شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 164شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...165شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 166شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 167شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 168شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...169شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 170شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 171شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...172شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 173شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 174شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 175شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 176شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 177شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...178شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 179شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...180شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 181شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...182شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...183شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 184شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 185شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 186شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...187شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...188شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...189شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...190شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 191شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 192شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 193شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 194شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 195شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...196شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 197شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...198شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 199شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 200شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...201شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 202شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...203شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...204شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...205شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...206شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...207شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 208شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 209شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 210شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...211شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 212شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 213شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...214شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 215شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...216شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...217شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 218شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 219شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 220شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...221شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 222شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 223شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 224شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 225شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 226شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 227شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 228شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 229شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 230شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...231شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...232شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 233شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 234شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 235شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...236شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 237شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 238شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 239شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 240شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...241شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 242شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 243شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 244شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 245شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...246شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 247شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 248شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 249شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 250شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 251شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...252شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...253شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...254شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 255شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 256شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 257شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...258شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 259شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 260شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 261شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...262شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 263شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 264شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...265شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...266شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 267شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 268شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...269شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 270شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 271شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 272شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 273شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 274شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 275شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 276شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 277شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...278شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 279شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 280شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 281شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 282شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 283شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 284شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 285شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 286شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 287شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 288شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 289شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...290شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 291شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 292شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 293شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 294شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...295شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 296شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...297شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 298شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 299شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 300شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ