به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
اندیشه جمال تو حیرانی آورد
سودای طره تو پریشانی آورد
ما را چه کار با سرو سامان که عشق تو
درکار عقل بی سر و سامانی اورد
گفتی که ترک عشق کن و راه عقل گیر
کاری چرا کنم که پشیمانی آورد
شبها به باغ بی گل روی تو ناله ام
مرغان خفته را به سحرخوانی آورد
دور از تو خانه گل و آبم ز سیل اشک
نزدیک شد که روی به ویرانی آورد
با جان بر لب آمده آواز تیغ تو
آوازه خلاص به زندانی آورد
جامی ببند دیده که آن طاق ابروان
صد رخنه در بنای مسلمانی آورد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.