به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر دارد
که پرویز از لب شیرین دهانی پر شکر دارد
وز آن در بادیه حیران رود مجنون سرگردان
که درحی حسن لیلی جلوه با یار دگر دارد
سوی باغم مخوان ای خواجه دهقان چه سود آخر
ز باغی در نظر آن را که داغی بر جگر دارد
کجا در کوی تو یاد آرد از فرش حریر آن کس
که خار اندر ته پهلو و خارا زیر سر دارد
چه حد چون منی از رخ کشیدن زلف مشکینت
براین دولت اگر دارد ظفر باد سحر دارد
به از تابوت محمل نیست وز احباب محمل کش
گر از خاک درت آواره ای رو در سفر دارد
به پیش تیر تو سینه سپر شد وین دل نالان
نه چندین ناله از تیر تو دارد از سپر دارد
هنر عشق است و دانایی ز علم و عقل یکتایی
خوش آن کس کو دلی دانا و جانی پر هنر دارد
شدی عاشق به پای دوست نقد جان فشان جامی
نباشد عاشق آن کز دوست جان را دوستتر دارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.