به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد

1930عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی تو جان زندگی نمی خواهد

عمر پایندگی نمی خواهد

چون خطت خضر با وجود لبت

چشمه زندگی نمی خواهد

بی فروغ جمال فرخ تو

بخت فرخندگی نمی خواهد

دل پراکنده دید زلف تو را

جز پراکندگی نمی خواهد

شاخ سنبل چو خامه پیش خطت

جز سرافگندگی نمی خواهد

عذر شرمندگی ز روی تو ماه

جز به شرمندگی نمی خواهد

بنده جامی جز از در تو به گوش

حلقه بندگی نمی خواهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...2شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 3شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 4شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 5شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...6شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 7شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 8شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 9شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 10شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...11شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 12شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 13شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 14شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 15شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 16شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 17شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...18شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...19شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 20شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 21شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 22شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 23شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 24شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...25شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 26شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 27شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 28شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 29شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 30شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 31شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...32شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...33شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...34شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 35شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...36شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...37شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 38شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...39شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...40شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...41شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 42شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 43شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 44شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...45شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 46شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 47شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 48شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 49شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 50شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...51شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 52شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...53شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...54شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 55شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...56شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...57شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 58شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 59شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 60شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 61شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 62شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 63شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 64شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 65شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 66شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...67شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 68شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 69شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 70شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 71شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 72شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 73شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 74شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 75شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...76شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 77شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 78شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...79شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...80شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 81شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...82شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 83شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 84شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 85شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 86شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 87شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 88شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 89شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 90شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...91شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 92شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 93شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 94شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...95شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 96شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 97شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 98شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 99شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 100شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 101شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 102شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 103شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...104شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...105شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 106شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 107شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 108شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 109شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 110شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 111شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 112شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...113شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 114شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 115شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 116شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 117شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 118شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 119شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 120شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 121شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...122شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 123شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 124شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 125شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 126شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 127شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 128شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 129شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 130شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 131شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 132شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 133شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 134شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 135شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 136شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 137شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 138شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 139شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 140شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 141شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...142شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 143شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...144شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 145شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 146شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...147شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 148شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 149شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...150شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 151شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 152شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 153شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 154شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 155شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...156شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 157شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 158شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 159شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 160شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 161شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 162شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...163شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 164شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 165شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...166شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 167شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...168شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 169شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 170شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 171شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...172شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 173شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 174شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 175شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...176شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 177شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 178شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...179شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 180شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 181شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 182شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 183شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 184شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...185شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 186شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...187شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 188شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...189شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...190شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 191شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 192شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 193شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...194شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...195شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...196شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...197شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 198شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 199شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 200شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 201شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 202شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...203شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 204شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...205شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 206شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 207شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...208شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 209شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...210شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...211شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...212شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...213شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...214شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 215شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 216شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 217شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...218شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 219شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 220شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...221شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 222شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...223شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...224شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 225شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 226شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 227شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...228شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 229شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 230شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 231شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 232شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 233شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 234شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 235شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 236شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 237شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...238شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...239شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 240شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 241شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 242شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...243شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 244شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 245شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 246شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 247شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...248شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 249شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 250شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 251شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 252شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...253شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 254شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 255شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 256شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 257شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 258شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...259شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...260شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...261شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 262شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 263شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 264شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...265شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 266شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 267شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 268شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...269شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 270شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 271شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...272شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...273شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 274شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 275شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...276شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 277شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 278شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 279شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 280شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 281شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 282شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 283شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 284شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...285شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 286شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 287شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 288شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 289شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 290شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 291شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 292شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 293شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 294شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 295شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 296شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...297شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 298شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 299شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 300شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 301شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...302شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 303شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...304شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 305شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 306شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 307شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ