به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهکن می زد
چو بی لعل لب شیرین به پای خویشتن می زد
صبا آشفته شد وقت سحر زان طره و عارض
بنفشه بر گل سیراب و سنبل بر سمن می زد
امید مقدمت می داشت فراش چمن روزی
که فرش سبزه می افکند و چتر نارون می زد
به تو غنچه همی مانست در باغ و من از غیرت
همی مردم که بادش بوسه هر دم بر دهن می زد
به تیغت زنده ای شد کشته خوابش دید بیداری
که بر خود زیر خاک از ذوق چاک اندر کفن می زد
بصر می یافت هر بی دیده چون یعقوب اگر ناگه
چو یوسف بر مشامش از تو بوی پیرهن می زد
دل جامی ز فکر آن دولب گنج گهر می شد
اگر قفل خموشی بر در درج سخن می زد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.