به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۰۱: یار بر دیده راه کرد و گذشت

1920عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار بر دیده راه کرد و گذشت

دیده را جلوه گاه کرد و گذشت

بودم افتاده خوار بر راهش

به حقارت نگاه کرد و گذشت

برقع زلف پیش روی کشید

روزگارم سیاه کرد و گذشت

آهم ازوی هوای کیوان داشت

رخنه در مهر و ماه کرد و گذشت

خواستم داد خویش ازو گریان

خنده بر دادخواه کرد و گذشت

دید صوفی صفای میخانه

پشت بر خانقاه کرد و گذشت

رفت جامی به قصد دیدارش

بام و در دید و آه کرد و گذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰۱: یار بر دیده راه کرد و گذشت 2شمارهٔ ۱۰۲: آنچه در چشمم ز یار و طلعت زیبای ا ...3شمارهٔ ۱۰۳: با داغ تو چو لاله دلم خویش برآمده ...4شمارهٔ ۱۰۴: به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نی ...5شمارهٔ ۱۰۵: یار اگر شبرو و عیار بود باکی نیست 6شمارهٔ ۱۰۶: چون کمر بسته مه من به سفر بیرون ر ...7شمارهٔ ۱۰۷: آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست 8شمارهٔ ۱۰۸: مردم چشمم ز تو خالی بس است 9شمارهٔ ۱۰۹: ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت 10شمارهٔ ۱۱۰: نه چنان گرفت خانه به دل من آرزویت 11شمارهٔ ۱۱۱: سبزه نو که ز گلزار رخت سرزده است 12شمارهٔ ۱۱۲: چون تو ماهی در همه آفاق نیست 13شمارهٔ ۱۱۳: هیچ کس نیست که حیران شده روی تو ن ...14شمارهٔ ۱۱۴: بلبل چو مطربان به غزلخوانی آمده س ...15شمارهٔ ۱۱۵: رنگ رخت ز تاب تب ای سیمبر شکست 16شمارهٔ ۱۱۶: سرو گل اندام من طرف کله برشکست 17شمارهٔ ۱۱۷: وقت گل شد بزم عشرت بر لب جو خوشتر ...18شمارهٔ ۱۱۸: دودم از سینه که گرد آمده بالای سر ...19شمارهٔ ۱۱۹: به باغم بی رخت تسکین محال است 20شمارهٔ ۱۲۰: یا از زبان دوست شنو داستان دوست 21شمارهٔ ۱۲۱: شنیده ام که به گل بلبل سحرخوان گف ...22شمارهٔ ۱۲۲: ساقیا می ده که صحرا سبز و بستان خ ...23شمارهٔ ۱۲۳: برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت 24شمارهٔ ۱۲۴: ترک شیرین شمایلی که مراست 25شمارهٔ ۱۲۵: هنوز یک گل تو از هزار نشکفته ست 26شمارهٔ ۱۲۶: به عشق آن پیر عالمگیر گشته ست 27شمارهٔ ۱۲۷: چیست آن زلف سیه پیش رخت کافروخته ...28شمارهٔ ۱۲۸: جلوه حسن تو کجاست که نیست 29شمارهٔ ۱۲۹: دلنواز ز من خسته جگر بازمایست 30شمارهٔ ۱۳۰: یار دروغ وعده بیباک من کجاست 31شمارهٔ ۱۳۱: آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاست ...32شمارهٔ ۱۳۲: جمال عشق قدیم است و مابقی محدث 33شمارهٔ ۱۳۳: مرا نیست بر خوردن باده باعث 34شمارهٔ ۱۳۴: می کند عشق تو تاراج دل و دین الغی ...35شمارهٔ ۱۳۵: یار اگر در بست بر رویت چه باشی در ...36شمارهٔ ۱۳۶: چنین که سالک ما می نهد قدم کج مج 37شمارهٔ ۱۳۷: به مهر و ماه فلک کودکیست بازی سنج 38شمارهٔ ۱۳۸: ای ز تو قیل و قال ما همه هیچ 39شمارهٔ ۱۳۹: قد بدا نور فالق الاصباح 40شمارهٔ ۱۴۰: هر لحظه نمایی به لباس دگرم رخ 41شمارهٔ ۱۴۱: برآ به پای خرد گرد آن برآمده کاخ 42شمارهٔ ۱۴۲: می رسد از دولت عشقم مدد 43شمارهٔ ۱۴۳: خوش آن که شد به دلی از مضیق حرص آ ...44شمارهٔ ۱۴۴: زاده عشقی هم ازو خواه زاد 45شمارهٔ ۱۴۵: نام خود را عاشق صادق کنم سویت سوا ...46شمارهٔ ۱۴۶: آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند 47شمارهٔ ۱۴۷: آنان که در فسون محبت فسانه اند 48شمارهٔ ۱۴۸: لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد 49شمارهٔ ۱۴۹: جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد 50شمارهٔ ۱۵۰: هر کس که سود چهره به راه تو سود ک ...51شمارهٔ ۱۵۱: دوش در حلقه زلف تو دلم جا می کرد 52شمارهٔ ۱۵۲: چه لطف بود که شیرین شمایل من کرد 53شمارهٔ ۱۵۳: حسن تو راه امید و بیم زد 54شمارهٔ ۱۵۴: به طرف باغ عجب دلکش است سایه بید 55شمارهٔ ۱۵۵: کجا شد آنکه شب آن مه به خانه من ب ...56شمارهٔ ۱۵۶: ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمو ...57شمارهٔ ۱۵۷: ترانه های تحیت سرودهای درود 58شمارهٔ ۱۵۸: هر که از میکده عشق تو بویی شنود 59شمارهٔ ۱۵۹: خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید 60شمارهٔ ۱۶۰: پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد 61شمارهٔ ۱۶۱: چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهک ...62شمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد 63شمارهٔ ۱۶۳: صبا چو حلقه آن زلف تابدار گشاد 64شمارهٔ ۱۶۴: یار هر دم سر بازار دگر می طلبد 65شمارهٔ ۱۶۵: به ناز می رود آن شوخ و باز می نگر ...66شمارهٔ ۱۶۶: کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد 67شمارهٔ ۱۶۷: هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد 68شمارهٔ ۱۶۸: محتسب جمعیت رندان چو دید آشفته شد 69شمارهٔ ۱۶۹: به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد 70شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود 71شمارهٔ ۱۷۱: با یار کوچ کرده ز دل ناله می رود 72شمارهٔ ۱۷۲: ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افت ...73شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...74شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 75شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 76شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...77شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 78شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 79شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 80شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...81شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 82شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...83شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...84شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 85شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...86شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 87شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...88شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 89شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 90شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 91شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...92شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 93شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 94شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 95شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 96شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...97شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 98شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 99شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 100شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 101شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 102شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 103شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...104شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...105شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 106شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 107شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 108شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 109شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 110شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...111شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 112شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 113شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 114شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 115شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 116شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 117شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...118شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...119شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...120شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 121شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...122شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...123شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 124شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...125شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...126شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...127شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 128شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 129شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 130شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...131شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 132شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 133شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 134شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 135شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 136شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...137شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 138شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...139شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...140شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 141شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...142شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...143شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 144شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 145شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 146شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 147شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 148شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 149شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 150شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 151شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 152شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...153شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 154شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 155شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 156شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 157شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 158شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 159شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 160شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 161شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...162شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 163شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 164شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...165شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...166شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 167شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...168شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 169شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 170شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 171شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 172شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 173شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 174شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 175شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 176شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...177شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 178شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 179شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 180شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...181شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 182شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 183شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 184شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 185شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 186شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 187شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 188شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 189شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...190شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...191شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 192شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 193شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 194شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 195شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 196شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 197شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 198شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...199شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 200شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 201شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 202شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 203شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 204شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 205شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 206شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 207شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...208شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 209شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 210شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 211شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 212شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 213شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 214شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 215شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 216شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 217شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 218شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 219شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 220شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 221شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 222شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 223شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 224شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 225شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 226شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 227شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...228شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 229شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...230شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 231شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 232شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...233شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 234شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 235شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...236شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 237شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 238شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 239شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 240شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 241شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...242شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 243شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 244شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 245شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 246شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 247شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 248شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...249شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 250شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 251شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...252شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 253شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...254شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 255شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 256شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 257شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...258شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 259شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 260شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 261شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...262شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 263شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 264شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...265شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 266شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 267شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 268شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 269شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 270شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...271شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 272شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...273شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 274شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...275شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...276شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 277شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 278شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 279شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...280شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...281شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...282شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...283شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 284شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 285شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 286شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 287شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 288شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...289شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 290شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...291شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 292شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 293شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...294شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 295شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...296شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...297شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...298شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...299شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...300شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 301شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 302شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 303شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...304شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 305شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 306شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...307شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 308شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...309شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...310شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 311شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 312شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 313شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...314شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 315شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 316شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 317شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 318شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 319شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 320شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 321شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 322شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 323شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...324شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...325شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 326شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 327شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 328شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...329شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 330شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 331شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 332شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 333شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...334شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 335شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 336شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 337شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 338شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...339شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 340شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 341شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 342شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 343شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 344شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...345شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...346شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...347شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 348شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 349شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 350شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...351شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 352شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 353شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 354شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...355شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 356شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 357شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...358شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...359شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 360شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 361شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...362شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 363شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 364شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 365شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 366شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 367شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 368شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 369شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 370شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...371شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 372شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 373شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 374شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 375شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 376شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 377شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 378شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 379شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 380شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 381شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 382شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...383شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 384شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 385شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 386شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 387شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...388شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 389شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...390شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 391شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 392شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 393شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ