به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هنوز یک گل تو از هزار نشکفته ست
به باغ عشق چو بلبل هزارت آشفته ست
قبای تنگ گشادی ز پیرهن هرگز
به لطف تو گلی از باغ حسن نشکفته ست
دهان خامش تو گوهریست ناسفته
زهی لطافت طبعی که این گهر سفته ست
کجا ز محنت بی خوابیم خبر یابد
کسی کز اول شب تا دم سحر خفته ست
دلم نشیمن غیر از خیال تو خجلم
که میهمان عزیز است و خانه نارفته ست
سرشکم از مژه بیرون به خون و خاک افتاد
بدین سزاست بلی هرکه راز نهفته ست
چراست مایه شوریده خاطری این شعر
اگر نه جامی شوریده خاطرش گفته ست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.