به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۴۶: آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند

1940عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند

برما زبان طعن و ملامت گشاده اند

ظاهر شود چو پرده برافتد ز روی کار

کایشان نه داد مردی و انصاف داده اند

عزم سفر به عالم دل کرده اند لیک

در ره فتاده بلکه ز ره اوفتاده اند

اول چو سیل رفته خروشان و کف زنان

و آخر میان راه چو ریگ ایستاده اند

اعیان عالمند ولی کور باطنند

برشکل آدمند ولی دیوزاده اند

در عرصه عمی و جهالت دو اسپه اند

در شاهراه دانش و بینش پیاده اند

جامی ز جام حسن بتان باده خور چه باک

گر منکران نه واقف ازین جام و باده اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۵: نام خود را عاشق صادق کنم سویت سوا ...2شمارهٔ ۱۴۶: آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند 3شمارهٔ ۱۴۷: آنان که در فسون محبت فسانه اند 4شمارهٔ ۱۴۸: لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد 5شمارهٔ ۱۴۹: جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد 6شمارهٔ ۱۵۰: هر کس که سود چهره به راه تو سود ک ...7شمارهٔ ۱۵۱: دوش در حلقه زلف تو دلم جا می کرد 8شمارهٔ ۱۵۲: چه لطف بود که شیرین شمایل من کرد 9شمارهٔ ۱۵۳: حسن تو راه امید و بیم زد 10شمارهٔ ۱۵۴: به طرف باغ عجب دلکش است سایه بید 11شمارهٔ ۱۵۵: کجا شد آنکه شب آن مه به خانه من ب ...12شمارهٔ ۱۵۶: ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمو ...13شمارهٔ ۱۵۷: ترانه های تحیت سرودهای درود 14شمارهٔ ۱۵۸: هر که از میکده عشق تو بویی شنود 15شمارهٔ ۱۵۹: خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید 16شمارهٔ ۱۶۰: پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد 17شمارهٔ ۱۶۱: چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهک ...18شمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد 19شمارهٔ ۱۶۳: صبا چو حلقه آن زلف تابدار گشاد 20شمارهٔ ۱۶۴: یار هر دم سر بازار دگر می طلبد 21شمارهٔ ۱۶۵: به ناز می رود آن شوخ و باز می نگر ...22شمارهٔ ۱۶۶: کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد 23شمارهٔ ۱۶۷: هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد 24شمارهٔ ۱۶۸: محتسب جمعیت رندان چو دید آشفته شد 25شمارهٔ ۱۶۹: به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد 26شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود 27شمارهٔ ۱۷۱: با یار کوچ کرده ز دل ناله می رود 28شمارهٔ ۱۷۲: ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افت ...29شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...30شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 31شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 32شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...33شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 34شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 35شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 36شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...37شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 38شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...39شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...40شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 41شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...42شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 43شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...44شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 45شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 46شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 47شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...48شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 49شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 50شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 51شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 52شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...53شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 54شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 55شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 56شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 57شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 58شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 59شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...60شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...61شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 62شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 63شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 64شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 65شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 66شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...67شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 68شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 69شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 70شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 71شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 72شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 73شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...74شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...75شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...76شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 77شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...78شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...79شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 80شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...81شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...82شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...83شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 84شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 85شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 86شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...87شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 88شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 89شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 90شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 91شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 92شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...93شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 94شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...95شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...96شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 97شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...98شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...99شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 100شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 101شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 102شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 103شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 104شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 105شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 106شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 107شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 108شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...109شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 110شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 111شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 112شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 113شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 114شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 115شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 116شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 117شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...118شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 119شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 120شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...121شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...122شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 123شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...124شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 125شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 126شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 127شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 128شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 129شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 130شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 131شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 132شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...133شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 134شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 135شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 136شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...137شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 138شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 139شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 140شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 141شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 142شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 143شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 144شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 145شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...146شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...147شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 148شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 149شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 150شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 151شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 152شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 153شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 154شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...155شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 156شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 157شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 158شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 159شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 160شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 161شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 162شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 163شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...164شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 165شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 166شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 167شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 168شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 169شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 170شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 171شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 172شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 173شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 174شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 175شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 176شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 177شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 178شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 179شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 180شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 181شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 182شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 183شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...184شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 185شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...186شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 187شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 188شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...189شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 190شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 191شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...192شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 193شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 194شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 195شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 196شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 197شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...198شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 199شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 200شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 201شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 202شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 203شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 204شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...205شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 206شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 207شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...208شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 209شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...210شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 211شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 212شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 213شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...214شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 215شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 216شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 217شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...218شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 219شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 220شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...221شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 222شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 223شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 224شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 225شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 226شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...227شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 228شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...229شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 230شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...231شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...232شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 233شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 234شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 235شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...236شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...237شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...238شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...239شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 240شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 241شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 242شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 243شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 244شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...245شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 246شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...247شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 248شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 249شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...250شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 251شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...252شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...253شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...254شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...255شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...256شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 257شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 258شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 259شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...260شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 261شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 262شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...263شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 264شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...265شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...266شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 267شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 268شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 269شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...270شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 271شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 272شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 273شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 274شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 275شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 276شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 277شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 278شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 279شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...280شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...281شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 282شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 283شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 284شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...285شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 286شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 287شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 288شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 289شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...290شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 291شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 292شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 293شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 294شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...295شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 296شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 297شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 298شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 299شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 300شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...301شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...302شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...303شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 304شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 305شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 306شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...307شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 308شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 309شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 310شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...311شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 312شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 313شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...314شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...315شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 316شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 317شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...318شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 319شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 320شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 321شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 322شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 323شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 324شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 325شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 326شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...327شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 328شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 329شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 330شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 331شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 332شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 333شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 334شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 335شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 336شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 337شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 338شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...339شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 340شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 341شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 342شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 343شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...344شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 345شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...346شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 347شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 348شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 349شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ