به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاسته ست
چاک جیب غنچه از پیراهن او خاسته ست
می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه
لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست
کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایش سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
چشمه چشمه زخم تیرش بر تن من گشته چشم
هرکجا گردی ز راه توسن او خاسته ست
شهر پر غوغا شده ست از فتنه مردم کشان
این همه فتنه زچشم پر فن او خاسته ست
از شکاف سینه جامی می کشد هر لحظه آه
آتشی دارد که دود از روزن او خاسته ست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.