کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت

    صد دل آویخته از طرف کمر بیرون رفت

    او قدم می زد و مردم همه در خون بودند

    که بدان شکل خوش از پیش نظر بیرون رفت

    نیست این خون روانم ز سر هر مژه اشک

    جوش زد در دل من خون و ز سر بیرون رفت

    منع ناصح ز غم عشق ویم بادی بود

    که ز یک گوش درآمد ز دگر بیرون رفت

    قطره آب که آمد به دل از پیکانش

    حرقت از جان و حرارت ز جگر بیرون رفت

    نیست در حلقه عشاق زبان حیرانم

    کز زبانی که ازان حلقه خبر بیرون رفت

    دوش در کلبه جامی ز نم دیده و آه

    آتش از روزنه و آب ز در بیرون رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha