به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت
درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت
ندانم از غم هجرش پناه با که برم
چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت
هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش
مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت
ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا
به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت
گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد
ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت
خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید
برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت
گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه
چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.