کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت

    درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت

    ندانم از غم هجرش پناه با که برم

    چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت

    هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش

    مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت

    ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا

    به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت

    گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد

    ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت

    خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید

    برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت

    گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه

    چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha