جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳: برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت درون فگار و جگرچاک و سینه ریش گذاشت ندانم از غم هجرش پناه با که برم چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت هزار قافله عاشق روانش از پس و پیش مرا ز موکب خاصان نه پس نه پیش گذاشت ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا به یار عربده کوش ستیزه کیش گذاشت گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید برای مرهم آن پاره ای ز نیش گذاشت گرفت گریه جامی بر او چو آمو راه چو کرد عزم سمرقند ودر هریش گذاشت جامی هروی