به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست
زابرو و غمزه تیر بلا بر کمان اوست
صاحبدلان به راه وفا خاک گشته اند
گو خوش بران که رخش جفا زیر ران اوست
ما در میان غصه چو موییم ازان کمر
خوش آن که دست کرده کمر در میان اوست
دامن کشان چو گل به سر سبزه تا گذشت
دستان بلبلان چمن داستان اوست
تا بهره مند شد ز کف او عنان به رخ
خونم دوال بسته ز رشک عنان اوست
باشد چو جام دیده پر از اشک حسرتم
تا دیده ام که جام دهان بر دهان اوست
یک جامه نیست بر تن جامی ز غم درست
جز خشک گشته پوست که بر استخوان اوست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.