به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۶۷: دلم رابا کس آرامی نمانده ست

1940عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم رابا کس آرامی نمانده ست

بجز ناکامیم کامی نمانده ست

به راه کام پای همتم را

مجال رفتن گامی نمانده ست

اگر من بی سرانجامم عجب نیست

جهان را هم سرانجامی نمانده ست

به شاخ آدمیت میوه انس

چه جای پخته چون خامی نمانده ست

مه نو می کند بر چرخ اشارت

کزین خمخانه جز جامی نمانده ست

ز باده خالی است آن جام یعنی

حریف باده آشامی نمانده ست

مبر در سلک هستی نام جامی

کزان مسکین بجز نامی نمانده ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۶: آنچه در عشق توأم دمبدم است 2شمارهٔ ۶۷: دلم رابا کس آرامی نمانده ست 3شمارهٔ ۶۸: خانه دل خراب کرده توست 4شمارهٔ ۶۹: لاله بین در بیستون چون غرق خون افت ...5شمارهٔ ۷۰: مشکین خطی که روز رخش را شب آمده ست 6شمارهٔ ۷۱: طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست 7شمارهٔ ۷۲: جانم از عشق تو در ورطه بیم افتاده ...8شمارهٔ ۷۳: ساقی بیا که قصر بقا در تزلزل است 9شمارهٔ ۷۴: این همه خونخواریم زان نرگس خونخوار ...10شمارهٔ ۷۵: بی تو شبم را اثر روز نیست 11شمارهٔ ۷۶: زبان در دهان ترجمان دل است 12شمارهٔ ۷۷: دل خطت را رقم صنع الهی دانست 13شمارهٔ ۷۸: ساقی ما که دی به کف می داشت 14شمارهٔ ۷۹: طوبی که به سدره سربلند است 15شمارهٔ ۸۰: پشتم از بار بلا خم شده است 16شمارهٔ ۸۱: دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت 17شمارهٔ ۸۲: بر لبم آهی نمی آید که دودآمیز نیست 18شمارهٔ ۸۳: به کوی عزلتم ویرانه ای هست 19شمارهٔ ۸۴: غنچه همچون دهان تنگ تو نیست 20شمارهٔ ۸۵: از تو بر دلها کمینها نیک نیست 21شمارهٔ ۸۶: ای که سلطان خیالت کرده در جان منزل ...22شمارهٔ ۸۷: زآهم آتش به خانه افتاده ست 23شمارهٔ ۸۸: تو را ز دوست بگویم حکایت بی پوست 24شمارهٔ ۸۹: زهی به نسخ گل آورده خط بناگوشت 25شمارهٔ ۹۰: مقام عارف عالی مقام بی وطنیست 26شمارهٔ ۹۱: بستان ز شکوفه پر از انوار تجلی ست 27شمارهٔ ۹۲: تا از گل تو سبزه برون آمدن گرفت 28شمارهٔ ۹۳: پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توس ...29شمارهٔ ۹۴: جانم ز غمت به لب رسیده ست 30شمارهٔ ۹۵: زمی تلخ سبویی که به دست آمده است 31شمارهٔ ۹۶: چندم از خویش جدا خواهی داشت 32شمارهٔ ۹۷: به بزم زنده دلان ذکر دی و فردا نیس ...33شمارهٔ ۹۸: در دلم زآتش تو داغ بس است 34شمارهٔ ۹۹: نه دل بی تو ز جانی دور مانده ست 35شمارهٔ ۱۰۰: نکرد لطف تو کاری و وقت کار گذشت 36شمارهٔ ۱۰۱: یار بر دیده راه کرد و گذشت 37شمارهٔ ۱۰۲: آنچه در چشمم ز یار و طلعت زیبای ا ...38شمارهٔ ۱۰۳: با داغ تو چو لاله دلم خویش برآمده ...39شمارهٔ ۱۰۴: به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نی ...40شمارهٔ ۱۰۵: یار اگر شبرو و عیار بود باکی نیست 41شمارهٔ ۱۰۶: چون کمر بسته مه من به سفر بیرون ر ...42شمارهٔ ۱۰۷: آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست 43شمارهٔ ۱۰۸: مردم چشمم ز تو خالی بس است 44شمارهٔ ۱۰۹: ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت 45شمارهٔ ۱۱۰: نه چنان گرفت خانه به دل من آرزویت 46شمارهٔ ۱۱۱: سبزه نو که ز گلزار رخت سرزده است 47شمارهٔ ۱۱۲: چون تو ماهی در همه آفاق نیست 48شمارهٔ ۱۱۳: هیچ کس نیست که حیران شده روی تو ن ...49شمارهٔ ۱۱۴: بلبل چو مطربان به غزلخوانی آمده س ...50شمارهٔ ۱۱۵: رنگ رخت ز تاب تب ای سیمبر شکست 51شمارهٔ ۱۱۶: سرو گل اندام من طرف کله برشکست 52شمارهٔ ۱۱۷: وقت گل شد بزم عشرت بر لب جو خوشتر ...53شمارهٔ ۱۱۸: دودم از سینه که گرد آمده بالای سر ...54شمارهٔ ۱۱۹: به باغم بی رخت تسکین محال است 55شمارهٔ ۱۲۰: یا از زبان دوست شنو داستان دوست 56شمارهٔ ۱۲۱: شنیده ام که به گل بلبل سحرخوان گف ...57شمارهٔ ۱۲۲: ساقیا می ده که صحرا سبز و بستان خ ...58شمارهٔ ۱۲۳: برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت 59شمارهٔ ۱۲۴: ترک شیرین شمایلی که مراست 60شمارهٔ ۱۲۵: هنوز یک گل تو از هزار نشکفته ست 61شمارهٔ ۱۲۶: به عشق آن پیر عالمگیر گشته ست 62شمارهٔ ۱۲۷: چیست آن زلف سیه پیش رخت کافروخته ...63شمارهٔ ۱۲۸: جلوه حسن تو کجاست که نیست 64شمارهٔ ۱۲۹: دلنواز ز من خسته جگر بازمایست 65شمارهٔ ۱۳۰: یار دروغ وعده بیباک من کجاست 66شمارهٔ ۱۳۱: آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاست ...67شمارهٔ ۱۳۲: جمال عشق قدیم است و مابقی محدث 68شمارهٔ ۱۳۳: مرا نیست بر خوردن باده باعث 69شمارهٔ ۱۳۴: می کند عشق تو تاراج دل و دین الغی ...70شمارهٔ ۱۳۵: یار اگر در بست بر رویت چه باشی در ...71شمارهٔ ۱۳۶: چنین که سالک ما می نهد قدم کج مج 72شمارهٔ ۱۳۷: به مهر و ماه فلک کودکیست بازی سنج 73شمارهٔ ۱۳۸: ای ز تو قیل و قال ما همه هیچ 74شمارهٔ ۱۳۹: قد بدا نور فالق الاصباح 75شمارهٔ ۱۴۰: هر لحظه نمایی به لباس دگرم رخ 76شمارهٔ ۱۴۱: برآ به پای خرد گرد آن برآمده کاخ 77شمارهٔ ۱۴۲: می رسد از دولت عشقم مدد 78شمارهٔ ۱۴۳: خوش آن که شد به دلی از مضیق حرص آ ...79شمارهٔ ۱۴۴: زاده عشقی هم ازو خواه زاد 80شمارهٔ ۱۴۵: نام خود را عاشق صادق کنم سویت سوا ...81شمارهٔ ۱۴۶: آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند 82شمارهٔ ۱۴۷: آنان که در فسون محبت فسانه اند 83شمارهٔ ۱۴۸: لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد 84شمارهٔ ۱۴۹: جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد 85شمارهٔ ۱۵۰: هر کس که سود چهره به راه تو سود ک ...86شمارهٔ ۱۵۱: دوش در حلقه زلف تو دلم جا می کرد 87شمارهٔ ۱۵۲: چه لطف بود که شیرین شمایل من کرد 88شمارهٔ ۱۵۳: حسن تو راه امید و بیم زد 89شمارهٔ ۱۵۴: به طرف باغ عجب دلکش است سایه بید 90شمارهٔ ۱۵۵: کجا شد آنکه شب آن مه به خانه من ب ...91شمارهٔ ۱۵۶: ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمو ...92شمارهٔ ۱۵۷: ترانه های تحیت سرودهای درود 93شمارهٔ ۱۵۸: هر که از میکده عشق تو بویی شنود 94شمارهٔ ۱۵۹: خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید 95شمارهٔ ۱۶۰: پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد 96شمارهٔ ۱۶۱: چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهک ...97شمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد 98شمارهٔ ۱۶۳: صبا چو حلقه آن زلف تابدار گشاد 99شمارهٔ ۱۶۴: یار هر دم سر بازار دگر می طلبد 100شمارهٔ ۱۶۵: به ناز می رود آن شوخ و باز می نگر ...101شمارهٔ ۱۶۶: کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد 102شمارهٔ ۱۶۷: هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد 103شمارهٔ ۱۶۸: محتسب جمعیت رندان چو دید آشفته شد 104شمارهٔ ۱۶۹: به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد 105شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود 106شمارهٔ ۱۷۱: با یار کوچ کرده ز دل ناله می رود 107شمارهٔ ۱۷۲: ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افت ...108شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...109شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 110شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 111شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...112شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 113شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 114شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 115شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...116شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 117شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...118شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...119شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 120شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...121شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 122شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...123شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 124شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 125شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 126شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...127شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 128شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 129شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 130شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 131شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...132شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 133شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 134شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 135شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 136شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 137شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 138شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...139شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...140شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 141شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 142شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 143شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 144شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 145شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...146شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 147شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 148شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 149شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 150شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 151شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 152شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...153شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...154شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...155شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 156شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...157شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...158شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 159شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...160شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...161شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...162شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 163شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 164شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 165شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...166شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 167شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 168شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 169شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 170شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 171شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...172شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 173شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...174شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...175شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 176شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...177شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...178شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 179شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 180شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 181شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 182شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 183شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 184شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 185شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 186شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 187شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...188شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 189شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 190شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 191شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 192شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 193شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 194شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 195شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 196شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...197شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 198شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 199شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...200شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...201شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 202شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...203شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 204شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 205شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 206شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 207شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 208شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 209شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 210شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 211شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...212شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 213شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 214شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 215شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...216شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 217شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 218شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 219شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 220شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 221شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 222شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 223شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 224شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...225شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...226شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 227شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 228شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 229شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 230شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 231شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 232شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 233شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...234شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 235شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 236شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 237شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 238شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 239شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 240شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 241شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 242شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...243شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 244شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 245شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 246شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 247شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 248شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 249شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 250شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 251شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 252شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 253شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 254شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 255شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 256شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 257شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 258شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 259شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 260شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 261شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 262شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...263شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 264شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...265شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 266شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 267شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...268شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 269شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 270شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...271شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 272شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 273شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 274شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 275شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 276شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...277شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 278شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 279شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 280شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 281شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 282شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 283شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...284شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 285شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 286شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...287شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 288شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...289شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 290شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 291شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 292شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...293شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 294شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 295شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 296شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...297شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 298شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 299شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...300شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 301شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 302شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 303شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 304شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 305شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...306شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 307شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...308شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 309شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...310شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...311شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 312شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 313شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 314شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...315شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...316شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...317شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...318شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 319شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 320شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 321شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 322شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 323شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...324شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 325شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...326شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 327شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 328شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...329شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 330شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...331شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...332شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...333شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...334شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...335شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 336شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 337شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 338شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...339شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 340شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 341شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...342شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 343شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...344شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...345شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 346شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 347شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 348شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...349شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 350شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 351شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 352شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 353شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 354شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 355شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 356شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 357شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 358شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...359شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...360شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 361شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 362شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 363شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...364شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 365شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 366شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 367شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 368شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...369شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 370شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 371شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 372شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 373شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...374شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 375شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 376شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 377شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 378شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 379شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...380شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...381شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...382شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 383شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 384شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 385شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...386شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 387شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 388شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 389شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...390شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 391شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 392شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...393شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...394شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 395شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 396شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...397شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 398شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 399شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 400شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 401شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 402شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 403شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 404شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 405شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...406شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 407شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 408شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 409شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 410شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 411شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 412شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 413شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 414شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 415شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 416شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 417شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...418شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 419شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 420شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 421شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 422شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...423شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 424شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...425شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 426شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 427شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 428شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ