به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۵۱: عن وصفک ضاقت العبارات

1990عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عن وصفک ضاقت العبارات

فی ذاتک طاحت الاشارات

موجود تویی علی الحقیقه

باقی نسبند و اعتبارات

نتوان ز حقیقت تو تعبیر

بی تشبیهات و استعارات

شد تلخی دوری از تو بسیار

کم اجرع هذه المرارات

ویرانه نشین شدیم تا تافت

عشق تو عماری از عمارات

پیغام جفا و جور دادی

خوشوقت شدیم ازین بشارات

رنگ رخ و اشک سرخ جامی

بر درد نهان بود امارات

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰: گرم رسد ز زنخدان تو هزار آسیب 2شمارهٔ ۵۱: عن وصفک ضاقت العبارات 3شمارهٔ ۵۲: ای دو گیسوت شب قدر و برات 4شمارهٔ ۵۳: ساقیا چند ذکر موت و حیات 5شمارهٔ ۵۴: زهی عشق تو را بر کفرو دین پشت 6شمارهٔ ۵۵: یا انیس القلوب فی الخلوات 7شمارهٔ ۵۶: ما رند و عاشقیم و نظرباز و می پرست 8شمارهٔ ۵۷: گنج جمالی و کاینات خرابت 9شمارهٔ ۵۸: پیش ازان دم که قلم نقش کند حرف نخس ...10شمارهٔ ۵۹: گدای کوی خرابات پل برهنه چراست 11شمارهٔ ۶۰: گفتم به قامتت ز کجی خوشتر است راست 12شمارهٔ ۶۱: بی جمالت صوت مطرب مایه درد و غم اس ...13شمارهٔ ۶۲: چشم منی بر همه کس روشن است 14شمارهٔ ۶۳: رخت روز طرب را بامداد است 15شمارهٔ ۶۴: بیا که دل ز غمت خون و دیده پر خون ...16شمارهٔ ۶۵: گوهر عشق تو را دل صدف است 17شمارهٔ ۶۶: آنچه در عشق توأم دمبدم است 18شمارهٔ ۶۷: دلم رابا کس آرامی نمانده ست 19شمارهٔ ۶۸: خانه دل خراب کرده توست 20شمارهٔ ۶۹: لاله بین در بیستون چون غرق خون افت ...21شمارهٔ ۷۰: مشکین خطی که روز رخش را شب آمده ست 22شمارهٔ ۷۱: طره عنوان جمال تو چو جیم افتاده ست 23شمارهٔ ۷۲: جانم از عشق تو در ورطه بیم افتاده ...24شمارهٔ ۷۳: ساقی بیا که قصر بقا در تزلزل است 25شمارهٔ ۷۴: این همه خونخواریم زان نرگس خونخوار ...26شمارهٔ ۷۵: بی تو شبم را اثر روز نیست 27شمارهٔ ۷۶: زبان در دهان ترجمان دل است 28شمارهٔ ۷۷: دل خطت را رقم صنع الهی دانست 29شمارهٔ ۷۸: ساقی ما که دی به کف می داشت 30شمارهٔ ۷۹: طوبی که به سدره سربلند است 31شمارهٔ ۸۰: پشتم از بار بلا خم شده است 32شمارهٔ ۸۱: دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت 33شمارهٔ ۸۲: بر لبم آهی نمی آید که دودآمیز نیست 34شمارهٔ ۸۳: به کوی عزلتم ویرانه ای هست 35شمارهٔ ۸۴: غنچه همچون دهان تنگ تو نیست 36شمارهٔ ۸۵: از تو بر دلها کمینها نیک نیست 37شمارهٔ ۸۶: ای که سلطان خیالت کرده در جان منزل ...38شمارهٔ ۸۷: زآهم آتش به خانه افتاده ست 39شمارهٔ ۸۸: تو را ز دوست بگویم حکایت بی پوست 40شمارهٔ ۸۹: زهی به نسخ گل آورده خط بناگوشت 41شمارهٔ ۹۰: مقام عارف عالی مقام بی وطنیست 42شمارهٔ ۹۱: بستان ز شکوفه پر از انوار تجلی ست 43شمارهٔ ۹۲: تا از گل تو سبزه برون آمدن گرفت 44شمارهٔ ۹۳: پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توس ...45شمارهٔ ۹۴: جانم ز غمت به لب رسیده ست 46شمارهٔ ۹۵: زمی تلخ سبویی که به دست آمده است 47شمارهٔ ۹۶: چندم از خویش جدا خواهی داشت 48شمارهٔ ۹۷: به بزم زنده دلان ذکر دی و فردا نیس ...49شمارهٔ ۹۸: در دلم زآتش تو داغ بس است 50شمارهٔ ۹۹: نه دل بی تو ز جانی دور مانده ست 51شمارهٔ ۱۰۰: نکرد لطف تو کاری و وقت کار گذشت 52شمارهٔ ۱۰۱: یار بر دیده راه کرد و گذشت 53شمارهٔ ۱۰۲: آنچه در چشمم ز یار و طلعت زیبای ا ...54شمارهٔ ۱۰۳: با داغ تو چو لاله دلم خویش برآمده ...55شمارهٔ ۱۰۴: به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نی ...56شمارهٔ ۱۰۵: یار اگر شبرو و عیار بود باکی نیست 57شمارهٔ ۱۰۶: چون کمر بسته مه من به سفر بیرون ر ...58شمارهٔ ۱۰۷: آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست 59شمارهٔ ۱۰۸: مردم چشمم ز تو خالی بس است 60شمارهٔ ۱۰۹: ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت 61شمارهٔ ۱۱۰: نه چنان گرفت خانه به دل من آرزویت 62شمارهٔ ۱۱۱: سبزه نو که ز گلزار رخت سرزده است 63شمارهٔ ۱۱۲: چون تو ماهی در همه آفاق نیست 64شمارهٔ ۱۱۳: هیچ کس نیست که حیران شده روی تو ن ...65شمارهٔ ۱۱۴: بلبل چو مطربان به غزلخوانی آمده س ...66شمارهٔ ۱۱۵: رنگ رخت ز تاب تب ای سیمبر شکست 67شمارهٔ ۱۱۶: سرو گل اندام من طرف کله برشکست 68شمارهٔ ۱۱۷: وقت گل شد بزم عشرت بر لب جو خوشتر ...69شمارهٔ ۱۱۸: دودم از سینه که گرد آمده بالای سر ...70شمارهٔ ۱۱۹: به باغم بی رخت تسکین محال است 71شمارهٔ ۱۲۰: یا از زبان دوست شنو داستان دوست 72شمارهٔ ۱۲۱: شنیده ام که به گل بلبل سحرخوان گف ...73شمارهٔ ۱۲۲: ساقیا می ده که صحرا سبز و بستان خ ...74شمارهٔ ۱۲۳: برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت 75شمارهٔ ۱۲۴: ترک شیرین شمایلی که مراست 76شمارهٔ ۱۲۵: هنوز یک گل تو از هزار نشکفته ست 77شمارهٔ ۱۲۶: به عشق آن پیر عالمگیر گشته ست 78شمارهٔ ۱۲۷: چیست آن زلف سیه پیش رخت کافروخته ...79شمارهٔ ۱۲۸: جلوه حسن تو کجاست که نیست 80شمارهٔ ۱۲۹: دلنواز ز من خسته جگر بازمایست 81شمارهٔ ۱۳۰: یار دروغ وعده بیباک من کجاست 82شمارهٔ ۱۳۱: آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاست ...83شمارهٔ ۱۳۲: جمال عشق قدیم است و مابقی محدث 84شمارهٔ ۱۳۳: مرا نیست بر خوردن باده باعث 85شمارهٔ ۱۳۴: می کند عشق تو تاراج دل و دین الغی ...86شمارهٔ ۱۳۵: یار اگر در بست بر رویت چه باشی در ...87شمارهٔ ۱۳۶: چنین که سالک ما می نهد قدم کج مج 88شمارهٔ ۱۳۷: به مهر و ماه فلک کودکیست بازی سنج 89شمارهٔ ۱۳۸: ای ز تو قیل و قال ما همه هیچ 90شمارهٔ ۱۳۹: قد بدا نور فالق الاصباح 91شمارهٔ ۱۴۰: هر لحظه نمایی به لباس دگرم رخ 92شمارهٔ ۱۴۱: برآ به پای خرد گرد آن برآمده کاخ 93شمارهٔ ۱۴۲: می رسد از دولت عشقم مدد 94شمارهٔ ۱۴۳: خوش آن که شد به دلی از مضیق حرص آ ...95شمارهٔ ۱۴۴: زاده عشقی هم ازو خواه زاد 96شمارهٔ ۱۴۵: نام خود را عاشق صادق کنم سویت سوا ...97شمارهٔ ۱۴۶: آنان که دست رد به رخ ما نهاده اند 98شمارهٔ ۱۴۷: آنان که در فسون محبت فسانه اند 99شمارهٔ ۱۴۸: لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد 100شمارهٔ ۱۴۹: جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد 101شمارهٔ ۱۵۰: هر کس که سود چهره به راه تو سود ک ...102شمارهٔ ۱۵۱: دوش در حلقه زلف تو دلم جا می کرد 103شمارهٔ ۱۵۲: چه لطف بود که شیرین شمایل من کرد 104شمارهٔ ۱۵۳: حسن تو راه امید و بیم زد 105شمارهٔ ۱۵۴: به طرف باغ عجب دلکش است سایه بید 106شمارهٔ ۱۵۵: کجا شد آنکه شب آن مه به خانه من ب ...107شمارهٔ ۱۵۶: ساقی بیار می که گل از غنچه رو نمو ...108شمارهٔ ۱۵۷: ترانه های تحیت سرودهای درود 109شمارهٔ ۱۵۸: هر که از میکده عشق تو بویی شنود 110شمارهٔ ۱۵۹: خوش آن مقام که در وی دلی فرود آید 111شمارهٔ ۱۶۰: پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد 112شمارهٔ ۱۶۱: چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهک ...113شمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد 114شمارهٔ ۱۶۳: صبا چو حلقه آن زلف تابدار گشاد 115شمارهٔ ۱۶۴: یار هر دم سر بازار دگر می طلبد 116شمارهٔ ۱۶۵: به ناز می رود آن شوخ و باز می نگر ...117شمارهٔ ۱۶۶: کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد 118شمارهٔ ۱۶۷: هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد 119شمارهٔ ۱۶۸: محتسب جمعیت رندان چو دید آشفته شد 120شمارهٔ ۱۶۹: به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد 121شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود 122شمارهٔ ۱۷۱: با یار کوچ کرده ز دل ناله می رود 123شمارهٔ ۱۷۲: ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افت ...124شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...125شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 126شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 127شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...128شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 129شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 130شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 131شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...132شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 133شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...134شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...135شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 136شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...137شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 138شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...139شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 140شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 141شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 142شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...143شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 144شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 145شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 146شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 147شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...148شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 149شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 150شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 151شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 152شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 153شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 154شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...155شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...156شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 157شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 158شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 159شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 160شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 161شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...162شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 163شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 164شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 165شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 166شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 167شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 168شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...169شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...170شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...171شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 172شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...173شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...174شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 175شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...176شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...177شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...178شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 179شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 180شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 181شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...182شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 183شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 184شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 185شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 186شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 187شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...188شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 189شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...190شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...191شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 192شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...193شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...194شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 195شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 196شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 197شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 198شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 199شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 200شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 201شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 202شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 203شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...204شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 205شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 206شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 207شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 208شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 209شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 210شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 211شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 212شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...213شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 214شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 215شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...216شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...217شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 218شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...219شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 220شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 221شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 222شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 223شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 224شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 225شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 226شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 227شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...228شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 229شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 230شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 231شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...232شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 233شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 234شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 235شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 236شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 237شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 238شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 239شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 240شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...241شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...242شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 243شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 244شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 245شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 246شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 247شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 248شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 249شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...250شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 251شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 252شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 253شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 254شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 255شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 256شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 257شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 258شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...259شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 260شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 261شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 262شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 263شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 264شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 265شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 266شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 267شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 268شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 269شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 270شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 271شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 272شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 273شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 274شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 275شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 276شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 277شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 278شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...279شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 280شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...281شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 282شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 283شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...284شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 285شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 286شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...287شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 288شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 289شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 290شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 291شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 292شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...293شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 294شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 295شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 296شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 297شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 298شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 299شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...300شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 301شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 302شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...303شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 304شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...305شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 306شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 307شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 308شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...309شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 310شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 311شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 312شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...313شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 314شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 315شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...316شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 317شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 318شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 319شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 320شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 321شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...322شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 323شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...324شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 325شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...326شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...327شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 328شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 329شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 330شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...331شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...332شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...333شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...334شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 335شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 336شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 337شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 338شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 339شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...340شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 341شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...342شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 343شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 344شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...345شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 346شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...347شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...348شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...349شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...350شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...351شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 352شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 353شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 354شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...355شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 356شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 357شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...358شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 359شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...360شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...361شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 362شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 363شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 364شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...365شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 366شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 367شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 368شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 369شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 370شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 371شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 372شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 373شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 374شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...375شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...376شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 377شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 378شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 379شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...380شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 381شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 382شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 383شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 384شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...385شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 386شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 387شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 388شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 389شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...390شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 391شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 392شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 393شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 394شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 395شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...396شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...397شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...398شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 399شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 400شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 401شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...402شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 403شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 404شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 405شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...406شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 407شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 408شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...409شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...410شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 411شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 412شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...413شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 414شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 415شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 416شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 417شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 418شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 419شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 420شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 421شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...422شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 423شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 424شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 425شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 426شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 427شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 428شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 429شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 430شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 431شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 432شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 433شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...434شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 435شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 436شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 437شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 438شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...439شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 440شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...441شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 442شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 443شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 444شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ