به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نمیدانم چه شور است این ز عشق دوست در دلها
که شیرینکام از او هستند مجنونها و عاقلها
به خود گفتم زعشق آسان شود هر مشکلی دارم
ولی دیدم که هر آسانم از او گشت مشکلها
کس اندر کشتی عشق ار نشیند هست طوفانی
نباید چشم امید افکند دیگر به ساحلها
گمان کردم که راه عشق راهی بیخطر باشد
بدیدم پشتهها از کشتهها در راه و منزلها
پی تاراج دین و دل به هر وادی به هر منزل
همی غارتگران دیدم ز خارجها و داخلها
گروهی واله و حیران گروهی گشته سرگردان
چه عارفها چه عاملها چه عالمها چه جاهلها
در آن وادی که بود از سیل اشکم ره پر آب و گل
همی دیدم خر و بار است کافتاده است در گلها
در آخر دیدم آن دلبر که میجستیمش از هر در
چو جان دائم بر ما هست و ما هستیم غافلها
اگر خواهی ببینی چون بلند اقبال جانان را
بباید دور کرد از خود علایقها و حائلها
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.