کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روبروی آفتاب آئینه بر رو بسته ای

    یاگرو رخشندگی را با رخ او بسته ای

    نیست کس را تاب کاندازد نظر بر آفتاب

    برقع از گیسوی خود بیهوده بر روبسته ای

    گر ز حنا دلبران سر پنجه رنگین می کنند

    تو خضاب از خون دلها تا به بازو بسته ای

    رهزنان از یک طرف بندند ره بر کاروان

    تو پی تاراج دلها ره ز هر سو بسته ای

    از سر کویت به دیگر جای نتوانیم رفت

    همچو اشتر بندها ما را به زانو بسته ای

    هیچ می دانی پریشان گشته گیسویت چرا

    بسکه دلهای پریشان را به گیسو بسته ای

    گفتمش اندر برم بنشین بگفتاجای کو

    در کنار از اشک چشم از هر طرف جو بسته ای

    ز آتش غم ای بلند اقبال اگر سوزی سزد

    زآنکه دل بر عشق ترکی آتشین خو بسته ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha