کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون پریشانی به زلف یار دارد عالمی

    در پریشانی دل ما زآن نمی آرد غمی

    گر کسی بر هر چه یزدان داده روزی قانع است

    کی کجا منت کشد هرگز ز جود حاتمی

    من به دل گفتم سخن شد شهره در هر انجمن

    ای دریغا نیست در عالم رفیق محرمی

    چشم گریانست کس باشد به روز ار مونسی

    شمع سوزان است و بس دارم به شب گر همدمی

    جز تو نبود کس اگر ظاهر شود یوسف رخی

    آن توئی وبس بود در دهر اگر عیسی دمی

    پادشاهانند در عالم بسی با تاج وتخت

    آن سلیمان زمان باشد که داردخاتمی

    چشمت ار دارد ز مژگان لشکر افراسیاب

    هم مرا باشد بحمدالله دل چون رستمی

    می کند ناسور زخم ار بشنود بوئی ز مشک

    مشک زلفت زخم دل را گشته نیکومرهمی

    ابر چون چشم بلنداقبال گرید کی کجا

    چون نماید خودنمایی پیش دریا شبنمی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha