کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنگی به زلف اوزدم گفتا جسارت می کنی

    گفتم بده بوسی ز لب گفتا حرارت می کنی

    گفتم که جان ودل زمن بستان بهای بوسه ات

    گفت از که است این مایه ات کاکنون تجارت می کنی

    برکف گرفتم غبغبش هی بوسه کردم بر لبش

    گفتا که چون غارتگران تا چند غارت می کنی

    من هم زدست جور تو دارم دل ویرانه ای

    ویرانه دل ها را اگر میل عمارت می کنی

    خنجر ز مژگان می کشد هر کس که بیندمی کشد

    با چشم مست خود بگو تا کی شرارت می کنی

    من خود به قتل خویشتن خود را بشارت می دهم

    وقتی به قتل من اگر بینم اشارت می کنی

    گفتی که ترک عاشقی تا جان به تن داری مکن

    ای دل بلنداقبال را نیکو وزارت می کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha