کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سزد کز حسن در عالم کنی دعوی به یکتائی

    که از آدم نیامد چون توفرزندی به زیبائی

    دهانت عارفان را شد دلیل نیستی اما

    ز هستی دم زندگاه سخن تا خود چه فرمائی

    روا باشد که عطاران همه بندند دکان را

    به آرایش اگر تاب وگره از زلف بگشائی

    پریشان حال جمعی منتظر بنشسته در راهت

    بیا از پرده بیرون کن تماشای تماشائی

    چو رفتی از برم رفت از سرم هوش از دلم طاقت

    بیاید آنچه از من رفته باز ار در برم آئی

    چه پروائی دگر از روز محشر دارد ای زاهد

    کسی کودیده باشد محنت شبهای تنهائی

    چو چنگ از بار غم افسوس نخل قامتم خم شد

    نیامد چون به چنگم تاری از آن زلف خرمائی

    بلند اقبال وصف از آن لب شیرین مگر گوید

    که می بینم دکان رابسته هر جا هست حلوائی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha