کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چرا به کار جهان روز و شب به تدبیری

    مکن تلاش مگر بی خبر ز تقدیری

    ز بار پیری وغم خم شود قدت چون نخل

    کنون اگر چه به قامت چو سرو کشمیری

    تو ای جوان دل پیر شکسته را مشکن

    که خودبهم چوزنی مژه بنگری پیری

    تو را چه حد که بگیری به این وآن تقصیر

    مگر خبر نیی ازخود که غرق تقصیری

    اگر زمانه خرابت کند مشوغمگین

    که چون خراب شوی مستحق تعمیری

    توخودبمیر از آن پیش کت بمیرانند

    چنین چومیری در عالم بقا میری

    مثال زیبق صافی فنا شواندر خد

    فنا اگر شوی اینگونه اصل اکسیری

    بگوبه یار نگفتم جفا مکن بنگر

    که خودز زلف به کیفر اسیر زنجیری

    بگوبه چشم وی از من مزن ز مژگان تیر

    توخودمگر نه زابرو به زیر شمشیری

    کمان کج است وبه دشمن از اوزیان نرسد

    بلای خصم شوی گر به راستی تیری

    گرت هواست که چون من شوی بلند اقبال

    چو مورباش ضعیف ار به صولت شیری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha