کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگرنه جان منی پس چرا ز من دوری

    بیا که راحت روحی ومایه سوری

    ز آدمی چو توحاشا که دروجود آید

    فرشته ای وز نوری پری ویا حوری

    چنانکه جان به تن و دل به بر بود مستور

    میان جان ودل من مدام مستوری

    تورا چه حاجت کافور و مشک ازعطار

    که خودبهزلف چومشک وبه رخ چو کافوری

    رسد اگر به لبت شهد شورخواهد شد

    به شهد آن نمکین لب ز بسکه پرشوری

    عجب نه کآب دهان توانگبین باشد

    چرا که ازمژه مانند نیش زنبوری

    محال عقل بودجمع نور با ظلمت

    ز زلف وچهره توچون جمع ظلمت ونوری

    کنم ز مرمر وبلور بستر وبالین

    به سینه ز آنکه چومرمر به ساق بلوری

    دل ار بگفت تورا تا مرا کشی از هجر

    بکن فدای توگردم بدآنچه مأموری

    مرا هلاک کن از درد هجر وباک مدار

    به حکمآنکه چومأمور بوده معذوری

    شدم به عشق تومشهور چون بلنداقبال

    بدان صفت که تودر حسن روی مشهوری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha