به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
من پی دلبر واو را بر دل منزل بود
دل بیهوش مرا بین چه عجب غافل بود
تحفه ای از دل وجان در برجانان بردم
لیک مقبول نیفتاد که ناقابل بود
«شربتی از لب لعلش نچشیدیم آخر»
کوشش ما ودل ما همه بیحاصل بود
آخر اندر خم زلف توبه زنجیر افتاد
دل که دیوانه شد از عشق رخت عاقل بود
بی گنه طره طرار تواندر بند است
ترک مستت دل مسکین مرا قاتل بود
دل به دل دارد اگر راه چرا پس دل من
مایل مهر ودل تو به جفا مایل بود
زاهد شهر که می داد ز می توبه به ما
کار او بود ریا وعلمش باطل بود
دوش دیدیم به میخانه به پای خم می
مست افتاده چه لایشعر ولایعقل بود
می شدم شهره عالم به بلنداقبالی
التفات تو به حال دلم ار شامل بود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.