به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عقل است همچوشمع بر آفتاب عشق
ساقی بیا بده قدحی از شراب عشق
با اینکه عقل پادشه هفت کشور است
دیدم پیاده بود دوان دررکاب عشق
چون جای گنج گشته به ویرانه نیست غم
گر گشته است جان ودل من خراب عشق
خواهم که خون شود دل و بیرون رود ز چشم
چون گشته در میانه دل من حجاب عشق
هر کس نشسته بر دل وجانش غبار غم
آن به که شستشو کندش با گلاب عشق
عشق است عین دوست بود دوست عین عشق
دانی چه گویم آگهی ار از حساب عشق
اقبال من چونخل قد دوست شد بلند
ز الطاف بی نهایت عالیجناب عشق
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.