به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سلطان عشق ما را سرباز خویش کرده
همدم به خود نموده دمساز خویش کرده
با ما چرا نگوئید راز خود ای حریفان
ما را چو یار محرم بر راز خویش کرده
جوید پری ز آهن دوری پریوش من
تفتیده آهنان را درگاز خویش کرده
هر جا که بود شیری با آن همه دلیری
صیدش چو کبکی آن شه با باز خویش کرده
این نائی از چه شهر است کز نغمه شوردهر است
ما راچه مست و بی خود ز آواز خویش کرده
پروانه را چه پروا از این که سوزدش شمع
عاشق نباشد آنکو پروا ز خویش کرده
آن نازنین شمایل همچون بلنداقبال
بی دین ودل چنینم از ناز خویش کرده
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.