به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
باز افتاده به یاد رخ جانان دل من
که چو نی می کشد امشب همی افغان دل من
دگر اندیشه ز دوزخ ننماید دل من
گوید ار قصه ای از غصه هجران دل من
شد چودور از لب و دندان من آن تنگ دهان
تنگ چون دیده موری شده از آن دل من
پیش محراب دوابروی وی آوردنماز
شد ز کافر بچه ای تازه مسلمان دل من
دل من زلف تو را کرده پریشان ای دوست
یا که از زلف تو گردیده پریشان دل من
سرو بالائی وگل چهره و سنبل گیسو
با وجود تو ندارد سر بستان دل من
چشم مست تو شنیدم بودش میل کباب
کاین چنین ز آتش عشقت شده بریان دل من
خسته گشتم ز سراغ دل گمگشته خود
شده از عشق توچون بی سروسامان دل من
یوسف آسا به زنخدان وخم طره تو
گاه درچاه وگه افتاده به زندان دل من
کرد بدبختی وسختی که نشد خون زغمت
اینک ازکرده خودگشته پشیمان دل من
هرکه بشنید مرا گفت بلنداقبال است
چون رسید از لب لعب تو به درمان دل من
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.