به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دست درحلقه آن زلف پریشان کردم
هر چه دل بود در آنبی سروسامان کردم
گرچه هر حلقه آن زلف چو ثعبانی بود
پنجه بی واهمه در پنجه ثعبان کردم
دامن من به مثل کان بدخشان گردید
بسکه خون جگر از دیده به دامان کردم
دست من خسته شد از بس به گریبان زد چاک
یادهرگه که از آنچاک گریبان کردم
همه گفتند که درد تو ندارد درمان
درد خود را ز لب لعل تودرمان کردم
گشته ثابت به حکیمان که بود جوهر فرد
در وجودش ز دهان توچو برهان کردم
قدسیان نام نهادند بلنداقبالم
در ره عشق تو تا ترک دل و جان کردم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.