کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خود را به شمع او دلا در سوختن پروانه کن

    گفتم برو پروا نکن کردی کنون پروانه کن

    تا بت پرست و بت شکن هر دو پرستندت چو من

    یک ره تماشاگاه را درکعبه وبتخانه کن

    دارم دلی ویرانه من گنجی توهم از سیم تن

    ویرانه را گنج است جا پس جا در این ویرانه کن

    تا کاروان مشک چین ناید دگر در این زمین

    در راه باد صبحدم زلف دو تا را شانه کن

    در حلقه زلف بتان تا بلکه زنجیرت کنند

    ار عاقلی چندی دلا خود را بیا دیوانه کن

    این باده ها ساقی کجا ما را کفایت می دهد

    گرباده پیمائی کنی خم بهر ما پیمانه کن

    باشد بلنداقبال را وحشی دل رم کرده ای

    در دام زلف خویشتن صیدش ز خال دانه کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha