به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

بلند اقبال

بلند اقبالغزل هاشمارهٔ ۲۹۰: من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افتاده ام

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افتاده ام

خود دادرس بودم کنون بی دادرس افتاده ام

پنهان نمایم تا به کی بر لب نبردم جام می

من مستم از چشمان وی چنگ عسس افتاده ام

نه چون مگس افتاده ام اندر کمندعنکبوت

ار نیک بینی چون شکر پیش مگس افتاده ام

دانی چرا خوارم چنین زار ودل افکارم چنین

چون طایر پرکنده پر اندر قفس افتاده ام

بلبل نیم زاغ توام گر زاغم از باغ توام

گر گل نیم درگلشنت چون خار وخس افتاده ام

گشتم بلند اقبال از آن کاندر میان عاشقان

درعشق روی دلبران دور از هوس افتاده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۹: ندیده برده دل و دین ز کف جمال توا ...2شمارهٔ ۲۹۰: من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افت ...3شمارهٔ ۲۹۱: در رخ دلبر لبی شیرین چو شکر دیده ...4شمارهٔ ۲۹۲: از غم عشق تو رسوای جهان گردیده ام 5شمارهٔ ۲۹۳: من اگر دور از توام پیش توام 6شمارهٔ ۲۹۴: فاش گویم عاشق رخسار دلبر گشته ام 7شمارهٔ ۲۹۵: عشق چون شمع است ومن پروانه ام 8شمارهٔ ۲۹۶: برآنند خلقی که من می پرستم 9شمارهٔ ۲۹۷: همه از باده من از گردش چشمت مستم 10شمارهٔ ۲۹۸: من نه مستم از شراب از چشم یار مست ...11شمارهٔ ۲۹۹: دوش با خونین دل خود گفتگوئی داشتم 12شمارهٔ ۳۰۰: به چین زلفت ار مشک ختا گفتم خطا گ ...13شمارهٔ ۳۰۱: لب لعل تو یاقوت است مرجان راست یا ...14شمارهٔ ۳۰۲: خراب کرد فراق رخ تو بنیادم 15شمارهٔ ۳۰۳: دست درحلقه آن زلف پریشان کردم 16شمارهٔ ۳۰۴: دوش در مستی به زلف یار چنگی می زد ...17شمارهٔ ۳۰۵: کافرم خوانند چون عاشق بدان دلبر ش ...18شمارهٔ ۳۰۶: پای بند خم آن زلف گره گیر شدم 19شمارهٔ ۳۰۷: از چهر آتشین تو آتش به جان شدم 20شمارهٔ ۳۰۸: گر چون دهان دوست ز غم بی نشان شدم 21شمارهٔ ۳۰۹: ای دل اگر یار منی در عشق شو ثابت ...22شمارهٔ ۳۱۰: نیارد سروهرگز میوه من چیزی عجب دی ...23شمارهٔ ۳۱۱: یک آه اگر از دل صد چاک برآرم 24شمارهٔ ۳۱۲: چنان اندر کمند طره جانان گرفتارم 25شمارهٔ ۳۱۳: ز بسکه روز وشب اندر خیال دلدارم 26شمارهٔ ۳۱۴: تو راگمان که مناز دوری تو جان دار ...27شمارهٔ ۳۱۵: نه میل سیر گلشن نه تقاضای چمن دار ...28شمارهٔ ۳۱۶: تعالی الله زجانانی که دارم 29شمارهٔ ۳۱۷: نه من به عشق تو امروز خسته وزارم 30شمارهٔ ۳۱۸: من نه از زلف بتان این سان پریشان ...31شمارهٔ ۳۱۹: من همی گویم که عاشق بر رخ آن دلبر ...32شمارهٔ ۳۲۰: من از فراق توتاچندسوزم وسازم 33شمارهٔ ۳۲۱: خرم آندم که از این بزم جهان برخیز ...34شمارهٔ ۳۲۲: دل من هست چو عمان دهان شد صدفم 35شمارهٔ ۳۲۳: گفتم این شور من ازچیست بگفت از نم ...36شمارهٔ ۳۲۴: در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم 37شمارهٔ ۳۲۵: ای دل آزار مباش از پی آزار دلم 38شمارهٔ ۳۲۶: خیمه زدسلطان عشق اندر دلم 39شمارهٔ ۳۲۷: خیال رویتوبیرون نمی رودزدلم 40شمارهٔ ۳۲۸: از فراقت نه چنان تنگ دلم 41شمارهٔ ۳۲۹: گفتم که مهی گفت که ماهست غلامم 42شمارهٔ ۳۳۰: اگر بداگر خوبم از دوستانم 43شمارهٔ ۳۳۱: زنده دور از روی آن سیمین تنم 44شمارهٔ ۳۳۲: گفتمش دیوانه ام گفتا که زنجیرت کن ...45شمارهٔ ۳۳۳: ز آب چشم از بسکه روز و شب زمین را ...46شمارهٔ ۳۳۴: تونوبهار منی نوبهار را چکنم 47شمارهٔ ۳۳۵: شد وقت آنکز بی خودی وصفی ز دلداری ...48شمارهٔ ۳۳۶: گر توگوئی بت پرستم بت پرستی میکنم 49شمارهٔ ۳۳۷: همچو چشم آن صنم بی باده مستی می ک ...50شمارهٔ ۳۳۸: ز حال من خبرت نیست کز فراق تو چون ...51شمارهٔ ۳۳۹: تا که خود را زبر دوست جدا می بینم 52شمارهٔ ۳۴۰: نه از وصل تو دلشادم نه درهجر توغم ...53شمارهٔ ۳۴۱: تا گدای درتوام شاهم 54شمارهٔ ۳۴۲: توگرماه منی من ماه تابان را نمی خ ...55شمارهٔ ۳۴۳: توسلیمانی وما مورتوایم 56شمارهٔ ۳۴۴: ما اگر خاریم اگر گل از گلستان توا ...57شمارهٔ ۳۴۵: توصاحب کرمی ما گدای کوی توایم 58شمارهٔ ۳۴۶: ما کجا کی عاشق دلخسته ایم 59شمارهٔ ۳۴۷: ما عاشقان مست دل از دست داده ایم 60شمارهٔ ۳۴۸: دین ودل درعشق یار از گفتگوئی داده ...61شمارهٔ ۳۴۹: گوئیم عاشقیم وز هجرت نمرده ایم 62شمارهٔ ۳۵۰: ما به یاد آن پری دیوانه ایم 63شمارهٔ ۳۵۱: در تصور ما که ما بینای روی دوستیم 64شمارهٔ ۳۵۲: یک یار وفادار دراین شهر ندیدیم 65شمارهٔ ۳۵۳: ما روز ازل عاشق رخسار توبودیم 66شمارهٔ ۳۵۴: ما ز گیسوی پریشانی تو آشفته تریم 67شمارهٔ ۳۵۵: ز سوز عشق تودرسینه آتشی داریم 68شمارهٔ ۳۵۶: ساقی به یاد چشم وی برخیز وده جام ...69شمارهٔ ۳۵۷: آگه نیی که بیتو شب و روز چون کنیم 70شمارهٔ ۳۵۸: کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم 71شمارهٔ ۳۵۹: دل به من گوید ز غم کز شهر در هامو ...72شمارهٔ ۳۶۰: به که ما دیوانه از عشق پری روئی ش ...73شمارهٔ ۳۶۱: روز است وآفتاب است شمع و چراغ جوئ ...74شمارهٔ ۳۶۲: یا رب آن عمر ز من رفته به من بازر ...75شمارهٔ ۳۶۳: نیست غم پروانه را از سوختن 76شمارهٔ ۳۶۴: پیش شمع عارضش پروانه می باید شدن 77شمارهٔ ۳۶۵: چه بد آغاز وسرانجام چه خواهدبودن 78شمارهٔ ۳۶۶: ای دل نیی عاشق برو بر خویشتن بهتا ...79شمارهٔ ۳۶۷: ای پادشاه خوبان رحمی بر این گدا ک ...80شمارهٔ ۳۶۸: در آئینه بر عارض خود نظر کن 81شمارهٔ ۳۶۹: ساقی ار باده دهی ساغر ما را خم کن 82شمارهٔ ۳۷۰: گفت یار ار عاشقی از سوختن پروانکن 83شمارهٔ ۳۷۱: خود را به شمع او دلا در سوختن پرو ...84شمارهٔ ۳۷۲: شد ز آب چشمه چشم جویم روان به دام ...85شمارهٔ ۳۷۳: ساقی امشب می دهی گر می به من 86شمارهٔ ۳۷۴: فراق یار چه دانی چه می کندبا من 87شمارهٔ ۳۷۵: بیدار شد ز خواب بخت به خواب من 88شمارهٔ ۳۷۶: خرم آن دم که نشنید بت من در بر من 89شمارهٔ ۳۷۷: هر که را بدخو است یار آگه بود از ...90شمارهٔ ۳۷۸: باز افتاده به یاد رخ جانان دل من 91شمارهٔ ۳۷۹: چشمه حیوان من شد لب جانان من 92شمارهٔ ۳۸۰: آتشی عشق زد به خرمن من 93شمارهٔ ۳۸۱: ای ترک مشک طره کافور روی من 94شمارهٔ ۳۸۲: این صنم کیست که نبود بشری بهتر از ...95شمارهٔ ۳۸۳: من پیرم و دل مرده تو داری به جبین ...96شمارهٔ ۳۸۴: روی ننموده ربودی دل ودین 97شمارهٔ ۳۸۵: تو از فرهاد دل بری نه شیرین 98شمارهٔ ۳۸۶: گفتمش چون بینمت ای نازنین 99شمارهٔ ۳۸۷: در نافه از خطا مشک می زدبسی دم از ...100شمارهٔ ۳۸۸: هر صفائی که دارد آن مه رو 101شمارهٔ ۳۸۹: دیشب من و دل تا سحر کردیم از بس گ ...102شمارهٔ ۳۹۰: ای بت ماه روی مشکین مو 103شمارهٔ ۳۹۱: چومریخی ز خون چون ماهی از رو 104شمارهٔ ۳۹۲: ای دل چنین بازی مکن با طره طرار ا ...105شمارهٔ ۳۹۳: گر کنی پیدا رهی ای شانه درگیسوی ا ...106شمارهٔ ۳۹۴: اگر به حکم قضا می شود رضا دل تو 107شمارهٔ ۳۹۵: چشمم فتد در آینه گر برجمال تو 108شمارهٔ ۳۹۶: هر کس افتد به خیال من وتو 109شمارهٔ ۳۹۷: ای قدم خم گشته تر ز ابروی تو 110شمارهٔ ۳۹۸: من چیستم که دم زنم از عشق روی تو 111شمارهٔ ۳۹۹: بسته دلم را به بند حلقه گیسوی تو 112شمارهٔ ۴۰۰: مرا ترکی است غارتگر سنان مژگان کم ...113شمارهٔ ۴۰۱: بر درد دل خسته ام دوست دوا شو 114شمارهٔ ۴۰۲: دل در برم دیوانه شد زنجیر زلف یار ...115شمارهٔ ۴۰۳: دیوانه شد دل در برم زنجیر زلف یار ...116شمارهٔ ۴۰۴: گفتم بده بوسی ز لب گفتا زر وسیم ت ...117شمارهٔ ۴۰۵: آری اگر ای بادز دلبر خبری کو 118شمارهٔ ۴۰۶: از مژه سنان داری وجوشن به بر ازمو 119شمارهٔ ۴۰۷: آینه در پیش خود بگرفت وگفتا کن نگ ...120شمارهٔ ۴۰۸: به حسن چون تو نه آید کسی نه آمده ...121شمارهٔ ۴۰۹: عکس رخ آن ماه در جام شراب انداخته 122شمارهٔ ۴۱۰: در دلم عشق آتشی افروخته 123شمارهٔ ۴۱۱: عاشق روی نگارم کفر چه ایمان چه 124شمارهٔ ۴۱۲: در شاه نشین دل من یار نشسته 125شمارهٔ ۴۱۳: ز مو قیمت مشک وعنبر شکسته 126شمارهٔ ۴۱۴: دل جای در آن طره طرار گرفته 127شمارهٔ ۴۱۵: مگومرا ز چه دلبر ز برجدا کرده 128شمارهٔ ۴۱۶: سلطان عشق ما را سرباز خویش کرده 129شمارهٔ ۴۱۷: گردش چشم تو مستم کرده 130شمارهٔ ۴۱۸: بر آتش دلم آن مه ز مهر آب زده 131شمارهٔ ۴۱۹: خیز ای بت من باده گلگون کهن ده 132شمارهٔ ۴۲۰: تا ز دلم خبر شوی آینه پیش روی نه 133شمارهٔ ۴۲۱: عجب از روح مجسم بدنی ساخته ای 134شمارهٔ ۴۲۲: روبروی آفتاب آئینه بر رو بسته ای 135شمارهٔ ۴۲۳: از چه همچون زلف یار ای دل پریشان ...136شمارهٔ ۴۲۴: دل از بت واز بت پرست اندر کلیسا ب ...137شمارهٔ ۴۲۵: نه همی دین و دل از ما برده ای 138شمارهٔ ۴۲۶: باز بر رخ مشکین را پریشان کرده ای 139شمارهٔ ۴۲۷: چرا تواینهمه ای ماه بی وفا شده ای 140شمارهٔ ۴۲۸: چرا تو این همه ای ماه بی وفا شده ...141شمارهٔ ۴۲۹: چه خورده ای که ز رخ همچوارغوان شد ...142شمارهٔ ۴۳۰: توچرا اینهمه بدخو شده ای 143شمارهٔ ۴۳۱: تیر مژگان وسنان قد و زره موشده ای 144شمارهٔ ۴۳۲: روی تو را ندیده دلم را ربوده ای 145شمارهٔ ۴۳۳: گفتم بهای بوسه ای گویند جان فرمود ...146شمارهٔ ۴۳۴: دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی 147شمارهٔ ۴۳۵: دور ازتو فارغ نیستم از درد و تب ر ...148شمارهٔ ۴۳۶: دلبر ما را به حال ما اگر بود التف ...149شمارهٔ ۴۳۷: ای دل بیا برای تو دارم بشارتی 150شمارهٔ ۴۳۸: تعالی الله چه دولت بر سر استی 151شمارهٔ ۴۳۹: کند زلف تو گاهی سرکشی گه می کند پ ...152شمارهٔ ۴۴۰: چه شد که مه بریدی وعهد بشکستی 153شمارهٔ ۴۴۱: نه چون چشم تو دیدم چشم مستی 154شمارهٔ ۴۴۲: گفتم به لاله داغ به دل بهر کیستی 155شمارهٔ ۴۴۳: ای دل چنین درتاب وتب از عشق روی ک ...156شمارهٔ ۴۴۴: چه اول مهربان بودی چه آخر کینه جو ...157شمارهٔ ۴۴۵: بتا دیر آمدی وزودرفتی 158شمارهٔ ۴۴۶: گر طالعم کند به وصالت حمایتی 159شمارهٔ ۴۴۷: گفتی دهمت بوسی ودیدی که ندادی 160شمارهٔ ۴۴۸: ای دوست که ترک دوستان کردی 161شمارهٔ ۴۴۹: گشودی زلف مشک افشان جهان رامشکبو ...162شمارهٔ ۴۵۰: دیوانه ام ای شوخ پری وار توکردی 163شمارهٔ ۴۵۱: تاکس نبیندت ز نظرها نهان شدی 164شمارهٔ ۴۵۲: خواستم بینم رخت را لن ترانی گوشدی 165شمارهٔ ۴۵۳: گفتم ای عشق ده مرا پندی 166شمارهٔ ۴۵۴: زنی از غمزه ای شوخ ار به نیشکر شک ...167شمارهٔ ۴۵۵: عجب ای ترک بی وفا بودی 168شمارهٔ ۴۵۶: برقع ز رخ گشودی دل ازکفم ربودی 169شمارهٔ ۴۵۷: اگر زآن زلف مشک افشان به چنگ افتد ...170شمارهٔ ۴۵۸: اگر از زلف تودر دست من افتد تاری 171شمارهٔ ۴۵۹: بینم ای ترک عجب خونخواری 172شمارهٔ ۴۶۰: نگرددماه نوطالع گر از رخ پرده برد ...173شمارهٔ ۴۶۱: از طلعت اگر ماهی گفتار چرا داری 174شمارهٔ ۴۶۲: چرا با دیگران مهر و وفا با من ستم ...175شمارهٔ ۴۶۳: دل ز آهن تو سیم تن داری 176شمارهٔ ۴۶۴: وفا گر بگوئیم داری نداری 177شمارهٔ ۴۶۵: مرا ای آسمان تا کی دمی آسوده نگذا ...178شمارهٔ ۴۶۶: میان دلبران باشد مرا یک یار عیاری 179شمارهٔ ۴۶۷: فغان که یار ندارد به ما سر یاری 180شمارهٔ ۴۶۸: چون تونبودآدمی در دلبری 181شمارهٔ ۴۶۹: نه همی تنها دل ودین از کف من می ب ...182شمارهٔ ۴۷۰: جام می در دست بگرفت وبه من گفت آن ...183شمارهٔ ۴۷۱: تا ز عشق روی خوددیوانه ام کرد آن ...184شمارهٔ ۴۷۲: مگر گشتی اسیر سروقدی چون من ای قم ...185شمارهٔ ۴۷۳: دلا منال گراز یار خویشتن دوری 186شمارهٔ ۴۷۴: مگرنه جان منی پس چرا ز من دوری 187شمارهٔ ۴۷۵: چرا به کار جهان روز و شب به تدبیر ...188شمارهٔ ۴۷۶: اگر آن مهربان یارم شود مهمان شب و ...189شمارهٔ ۴۷۷: گمان مکن که اگر بدکند کسی به کسی 190شمارهٔ ۴۷۸: نه مایلی به چه رنجش که یار ما باش ...191شمارهٔ ۴۷۹: تو راکه گفته ندانم که این چنین با ...192شمارهٔ ۴۸۰: چون شانه را به طره طرار می کشی 193شمارهٔ ۴۸۱: توبه زلف از پی آزار دلم شانه کشی 194شمارهٔ ۴۸۲: ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی 195شمارهٔ ۴۸۳: بتا به کشتن ما عاشقان چه می کوشی 196شمارهٔ ۴۸۴: همچو چهرت کی بود آتش چوزلفت دودکی 197شمارهٔ ۴۸۵: زدستم بر نمی آید که در زلفت زنم چ ...198شمارهٔ ۴۸۶: توعجب سست عهد وسخت دلی 199شمارهٔ ۴۸۷: بیاد ابروی تو شد قدم به شکل هلالی 200شمارهٔ ۴۸۸: نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی 201شمارهٔ ۴۸۹: چون پریشانی به زلف یار دارد عالمی 202شمارهٔ ۴۹۰: دین ودل برده ازکفم صنمی 203شمارهٔ ۴۹۱: بوسه دل از لعل جان بخشت هوس دارده ...204شمارهٔ ۴۹۲: بوی یار مهربان آیدهمی 205شمارهٔ ۴۹۳: آن مه فکنده از زلف بررخ حجاب نیمی 206شمارهٔ ۴۹۴: آشوب شهری شورجهانی 207شمارهٔ ۴۹۵: گفتی از چیست که شیرین سخنی 208شمارهٔ ۴۹۶: سروقد غنچه دهن گل بدنی 209شمارهٔ ۴۹۷: عجب از چشم سیه راهزنی 210شمارهٔ ۴۹۸: ز آتشین رخ آتشم تا کی به خرمن می ...211شمارهٔ ۴۹۹: تو آتشین رخ اگر سر به زیر آب کنی 212شمارهٔ ۵۰۰: بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کن ...213شمارهٔ ۵۰۱: چنگی به زلف اوزدم گفتا جسارت می ک ...214شمارهٔ ۵۰۲: درکجائی شب وروز ای دل اگر یار منی 215شمارهٔ ۵۰۳: سروها دیده ام به هر چمنی 216شمارهٔ ۵۰۴: نظر در آینه کن تا جمال خویش ببینی 217شمارهٔ ۵۰۵: اگر در آینه روزی جمال خویش ببینی 218شمارهٔ ۵۰۶: چشمت خدای داده که صاحب نظری شوی 219شمارهٔ ۵۰۷: ای دل به جان بکوش که اهل نظر شوی 220شمارهٔ ۵۰۸: ای وجودت مظهر لطف الهی 221شمارهٔ ۵۰۹: ای گدای در توهر شاهی 222شمارهٔ ۵۱۰: به ماه وسرو تو رانسبتی نبودگهی 223شمارهٔ ۵۱۱: سزد کز حسن در عالم کنی دعوی به یک ...224شمارهٔ ۵۱۲: با سنگ بت سنگدلم گفت ز مائی 225شمارهٔ ۵۱۳: تنها همی نه با من با هر کس آشنائی 226شمارهٔ ۵۱۴: من به پیش خویش می پنداشتم یارم تو ...227شمارهٔ ۵۱۵: از چیست ترشروئی بهر چه تلخ گوئی 228شمارهٔ ۵۱۶: روا نباشد اگر گویمت که مه روئی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ