کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فغان که دل به برم خون شد ازجفای فراق

    خدا به داد دل من دهد سزای فراق

    روای طبیب مده درد سر مرا وبه خویش

    که غیر مرگ نباشد دگر دوای فراق

    فراق را نمک ما دودیده کور کند

    که تا یکی کشد از هر طرف عصای فراق

    اگر فراق بمیرد ز دیده خون باریم

    من از برای دل خود دل از برای فراق

    بقای هیچ کسی نیست در فنای کسی

    ولی بقای دل ما است در فنای فراق

    نوای نی عجب امشب به گوش جانسوز است

    مگر که نائی ما می زند نوای فراق

    فراق یار چو آید ز پیش یار سزد

    که درز اشک نمایم نثار پای فراق

    قلم بسوخت چوانگشت اندر انگشتم

    چوخواستم بنویسم زماجرای فراق

    مدام ذکر دلش این بود بلنداقبال

    که دور ساز خدایا زما قضای فراق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha