به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

بلند اقبال

بلند اقبالغزل هاشمارهٔ ۲۰۸: دردعشق یار را تدبیر نتوانم نمود

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دردعشق یار را تدبیر نتوانم نمود

پنجه اندر پنجه تقدیر نتوانم نمود

در ره سیلاب اشک چشم بنیان دلم

شد چنان ویرانه کش تعمیر نتوانم نمود

چاره دیوانه این باشدکه زنجیرش کنند

من دل دیوانه را زنجیر نتوانم نمود

از ازل دلبر پرست وباده نوش امد دلم

این چنینم تا ابد تزویر نتوانم نمود

شیخ را گفتم بیا با عشق او دمساز شو

گفت بازی با دم این شیر نتوانم نمود

ترک مستش دارد از ابروبهکف شمشیر ومن

جان یقین سالم از این شمشیر نتوانم نمود

سوره والشمس را و آیه واللیل را

جز ز روی وموی اوتفسیر نتوانم نمود

بامعبر گفتم اندر خواب دیدم زلف دوست

گفت من آشفته ام تعبیر نتوانم نمود

برتن من هر سر مویم شودگر صد زبان

صدیک از حسن رخش تقریر نتوانم نمود

سوزد انگشتم چوانگشت آتش افتددرقلم

شرح دردهجر را تحریر نتوانم نمود

گر دلش مایل شود بر کشتنم گردن نهم

ز آنکه آن دلدار را دلگیر نتوانم نمود

با بلنداقبال گفتم ترک می کن تا به کی

گفت شد حکم از ازل تغییر نتوانم نمود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۰۷: آن پری پابست گیسوی گره گیرم نمود 2شمارهٔ ۲۰۸: دردعشق یار را تدبیر نتوانم نمود 3شمارهٔ ۲۰۹: دیشب خیال چشم تومستم چنان نمود 4شمارهٔ ۲۱۰: وه که رم کرده غزالت را دل از من ر ...5شمارهٔ ۲۱۱: دوش ساقی پیشم آمد تاکه جام می دهد 6شمارهٔ ۲۱۲: در ودیوار دل از عشق جانان چون خرا ...7شمارهٔ ۲۱۳: دل ازتو بر نگیرم تا جان ز تن برآی ...8شمارهٔ ۲۱۴: نخواهد آمد آن دلبر دگر در بر اگر ...9شمارهٔ ۲۱۵: گفتم که چرا طبع تو ازمن بری آید 10شمارهٔ ۲۱۶: در دلم از تو پریچهره شکی می آید 11شمارهٔ ۲۱۷: از آن زمان که تو را شیوه دلبری گر ...12شمارهٔ ۲۱۸: شب شد وشمس منزوی گردید 13شمارهٔ ۲۱۹: پیش شیرین لب او وصف ز شکر نکنید 14شمارهٔ ۲۲۰: قاصد برسان به یار کاغذ 15شمارهٔ ۲۲۱: جز قد دلبر که داردطره های مشکبار 16شمارهٔ ۲۲۲: عاشق روی توام با کفر وایمانم چه ک ...17شمارهٔ ۲۲۳: با لب لعلت مرا با چشمه حیوان چه ک ...18شمارهٔ ۲۲۴: ریزم از بس خون زچشم اندرکنار 19شمارهٔ ۲۲۵: پرده را از روی خود انداخت یار 20شمارهٔ ۲۲۶: التفاتی به ما ندارد یار 21شمارهٔ ۲۲۷: زد سر زلف خود آن دلبر که اکنون دل ...22شمارهٔ ۲۲۸: ای دلمناز دهانت تنگ تر 23شمارهٔ ۲۲۹: تا به کی از دوری روی تو باید کرد ...24شمارهٔ ۲۳۰: هر زمان بر دل ما می کنی آزار دگر 25شمارهٔ ۲۳۱: از سر کوی تو حاشا که روم جای دگر 26شمارهٔ ۲۳۲: یادگار از جم به جا نبود به غیر از ...27شمارهٔ ۲۳۳: ای گیسوی توواللیل ای رویت آیه نور 28شمارهٔ ۲۳۴: گفتمش بوسی ز لب ده گفت بر کف جان ...29شمارهٔ ۲۳۵: نصیب جان ودلم شد بلای هجرت باز 30شمارهٔ ۲۳۶: بس دل مرده زنده گردد باز 31شمارهٔ ۲۳۷: چنگ این همه در طره طرار مینداز 32شمارهٔ ۲۳۸: ای مژه خونریز توچون ناوک دل دوز 33شمارهٔ ۲۳۹: داد آن هفته ز بس یار شرابم دو سه ...34شمارهٔ ۲۴۰: دل تومایل جفا است هنوز 35شمارهٔ ۲۴۱: ساقی دگر شراب به جام از سبو مریز 36شمارهٔ ۲۴۲: دلبری دارد آن قمر که مپرس 37شمارهٔ ۲۴۳: دلبری می کند آن شوخ پری رو که مپر ...38شمارهٔ ۲۴۴: خواست از دولب او یک بوس 39شمارهٔ ۲۴۵: دلا غلام در دوست باش و سلطان باش 40شمارهٔ ۲۴۶: خواه اندر کعبه باش وخواه در بتخان ...41شمارهٔ ۲۴۷: زلف تو چو دودآمد وچهر تو چوآتش 42شمارهٔ ۲۴۸: عقل را چندی زمن بیگانه می کردند ک ...43شمارهٔ ۲۴۹: غم هجران به جان من زد آتش 44شمارهٔ ۲۵۰: دلبر سیمین تن من دل ز آهن باشدش 45شمارهٔ ۲۵۱: لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواند ...46شمارهٔ ۲۵۲: چون دلم شد عاشقت دانی که من چون ک ...47شمارهٔ ۲۵۳: بر دلم خورده تیر مژگانش 48شمارهٔ ۲۵۴: سیاووش است گردیده زره پوش 49شمارهٔ ۲۵۵: شنیده ام سخنی خوش که گفت باده فرو ...50شمارهٔ ۲۵۶: خیز ای نگار باده بیاور پیش 51شمارهٔ ۲۵۷: شده است دل بر ما خون ز دست دلبر خ ...52شمارهٔ ۲۵۸: زهی جمال تو دیباچه کتاب ریاض 53شمارهٔ ۲۵۹: نوشته حاشیه صفحه جمال توخط 54شمارهٔ ۲۶۰: خنجر به دست ترک تو دارد سر نزاع 55شمارهٔ ۲۶۱: پروانه را که داده تعلق به نور شمع 56شمارهٔ ۲۶۲: ای تیر مژگان تورا جان ودل مسکین ه ...57شمارهٔ ۲۶۳: رخ یک طرف دو طره جانانه یک طرف 58شمارهٔ ۲۶۴: هرکه را گم گشته دل پیدا کنش در زی ...59شمارهٔ ۲۶۵: برده ای رونق زمشک تر ز زلف 60شمارهٔ ۲۶۶: دامن آن ماهم ار افتد به کف 61شمارهٔ ۲۶۷: ندیده روی دلبر را شدم از جان و دل ...62شمارهٔ ۲۶۸: کس نگردد مبتلای درد وآزار فراق 63شمارهٔ ۲۶۹: بر سر ما آن نگار آورده کاری از فر ...64شمارهٔ ۲۷۰: فغان که دل به برم خون شد ازجفای ف ...65شمارهٔ ۲۷۱: ای رخت آئینه انوار حق 66شمارهٔ ۲۷۲: عقل است همچوشمع بر آفتاب عشق 67شمارهٔ ۲۷۳: عقل حیران گشته اندرکار عشق 68شمارهٔ ۲۷۴: الامان از عشق و از آزار عشق 69شمارهٔ ۲۷۵: گفتم ازهجر توخونین جگرم گفت چه با ...70شمارهٔ ۲۷۶: دشمنی دارنددرکار آب وآتش باد وخاک 71شمارهٔ ۲۷۷: زلفت شب قدر است ورخت ماه مبارک 72شمارهٔ ۲۷۸: ای ترک من ای آفت دین ودل وفرهنگ 73شمارهٔ ۲۷۹: گر ببیند رخ تو را بلبل 74شمارهٔ ۲۸۰: گفتم که عاشقم من وز این گفته ام خ ...75شمارهٔ ۲۸۱: ای نگار سیم تن ای بی وفای سنگدل 76شمارهٔ ۲۸۲: به جمال توگشته دل مایل 77شمارهٔ ۲۸۳: شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال 78شمارهٔ ۲۸۴: مرا به جز غم وحسرت ز عشق یار چه ح ...79شمارهٔ ۲۸۵: یا مشو ازدردعشق ای دل علیل 80شمارهٔ ۲۸۶: قسم به موی تو یعنی به سوره واللیل 81شمارهٔ ۲۸۷: کشدم بی تو بر بهشت ار میل 82شمارهٔ ۲۸۸: داده شه فرمان که مستان را نمایند ...83شمارهٔ ۲۸۹: ندیده برده دل و دین ز کف جمال توا ...84شمارهٔ ۲۹۰: من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افت ...85شمارهٔ ۲۹۱: در رخ دلبر لبی شیرین چو شکر دیده ...86شمارهٔ ۲۹۲: از غم عشق تو رسوای جهان گردیده ام 87شمارهٔ ۲۹۳: من اگر دور از توام پیش توام 88شمارهٔ ۲۹۴: فاش گویم عاشق رخسار دلبر گشته ام 89شمارهٔ ۲۹۵: عشق چون شمع است ومن پروانه ام 90شمارهٔ ۲۹۶: برآنند خلقی که من می پرستم 91شمارهٔ ۲۹۷: همه از باده من از گردش چشمت مستم 92شمارهٔ ۲۹۸: من نه مستم از شراب از چشم یار مست ...93شمارهٔ ۲۹۹: دوش با خونین دل خود گفتگوئی داشتم 94شمارهٔ ۳۰۰: به چین زلفت ار مشک ختا گفتم خطا گ ...95شمارهٔ ۳۰۱: لب لعل تو یاقوت است مرجان راست یا ...96شمارهٔ ۳۰۲: خراب کرد فراق رخ تو بنیادم 97شمارهٔ ۳۰۳: دست درحلقه آن زلف پریشان کردم 98شمارهٔ ۳۰۴: دوش در مستی به زلف یار چنگی می زد ...99شمارهٔ ۳۰۵: کافرم خوانند چون عاشق بدان دلبر ش ...100شمارهٔ ۳۰۶: پای بند خم آن زلف گره گیر شدم 101شمارهٔ ۳۰۷: از چهر آتشین تو آتش به جان شدم 102شمارهٔ ۳۰۸: گر چون دهان دوست ز غم بی نشان شدم 103شمارهٔ ۳۰۹: ای دل اگر یار منی در عشق شو ثابت ...104شمارهٔ ۳۱۰: نیارد سروهرگز میوه من چیزی عجب دی ...105شمارهٔ ۳۱۱: یک آه اگر از دل صد چاک برآرم 106شمارهٔ ۳۱۲: چنان اندر کمند طره جانان گرفتارم 107شمارهٔ ۳۱۳: ز بسکه روز وشب اندر خیال دلدارم 108شمارهٔ ۳۱۴: تو راگمان که مناز دوری تو جان دار ...109شمارهٔ ۳۱۵: نه میل سیر گلشن نه تقاضای چمن دار ...110شمارهٔ ۳۱۶: تعالی الله زجانانی که دارم 111شمارهٔ ۳۱۷: نه من به عشق تو امروز خسته وزارم 112شمارهٔ ۳۱۸: من نه از زلف بتان این سان پریشان ...113شمارهٔ ۳۱۹: من همی گویم که عاشق بر رخ آن دلبر ...114شمارهٔ ۳۲۰: من از فراق توتاچندسوزم وسازم 115شمارهٔ ۳۲۱: خرم آندم که از این بزم جهان برخیز ...116شمارهٔ ۳۲۲: دل من هست چو عمان دهان شد صدفم 117شمارهٔ ۳۲۳: گفتم این شور من ازچیست بگفت از نم ...118شمارهٔ ۳۲۴: در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم 119شمارهٔ ۳۲۵: ای دل آزار مباش از پی آزار دلم 120شمارهٔ ۳۲۶: خیمه زدسلطان عشق اندر دلم 121شمارهٔ ۳۲۷: خیال رویتوبیرون نمی رودزدلم 122شمارهٔ ۳۲۸: از فراقت نه چنان تنگ دلم 123شمارهٔ ۳۲۹: گفتم که مهی گفت که ماهست غلامم 124شمارهٔ ۳۳۰: اگر بداگر خوبم از دوستانم 125شمارهٔ ۳۳۱: زنده دور از روی آن سیمین تنم 126شمارهٔ ۳۳۲: گفتمش دیوانه ام گفتا که زنجیرت کن ...127شمارهٔ ۳۳۳: ز آب چشم از بسکه روز و شب زمین را ...128شمارهٔ ۳۳۴: تونوبهار منی نوبهار را چکنم 129شمارهٔ ۳۳۵: شد وقت آنکز بی خودی وصفی ز دلداری ...130شمارهٔ ۳۳۶: گر توگوئی بت پرستم بت پرستی میکنم 131شمارهٔ ۳۳۷: همچو چشم آن صنم بی باده مستی می ک ...132شمارهٔ ۳۳۸: ز حال من خبرت نیست کز فراق تو چون ...133شمارهٔ ۳۳۹: تا که خود را زبر دوست جدا می بینم 134شمارهٔ ۳۴۰: نه از وصل تو دلشادم نه درهجر توغم ...135شمارهٔ ۳۴۱: تا گدای درتوام شاهم 136شمارهٔ ۳۴۲: توگرماه منی من ماه تابان را نمی خ ...137شمارهٔ ۳۴۳: توسلیمانی وما مورتوایم 138شمارهٔ ۳۴۴: ما اگر خاریم اگر گل از گلستان توا ...139شمارهٔ ۳۴۵: توصاحب کرمی ما گدای کوی توایم 140شمارهٔ ۳۴۶: ما کجا کی عاشق دلخسته ایم 141شمارهٔ ۳۴۷: ما عاشقان مست دل از دست داده ایم 142شمارهٔ ۳۴۸: دین ودل درعشق یار از گفتگوئی داده ...143شمارهٔ ۳۴۹: گوئیم عاشقیم وز هجرت نمرده ایم 144شمارهٔ ۳۵۰: ما به یاد آن پری دیوانه ایم 145شمارهٔ ۳۵۱: در تصور ما که ما بینای روی دوستیم 146شمارهٔ ۳۵۲: یک یار وفادار دراین شهر ندیدیم 147شمارهٔ ۳۵۳: ما روز ازل عاشق رخسار توبودیم 148شمارهٔ ۳۵۴: ما ز گیسوی پریشانی تو آشفته تریم 149شمارهٔ ۳۵۵: ز سوز عشق تودرسینه آتشی داریم 150شمارهٔ ۳۵۶: ساقی به یاد چشم وی برخیز وده جام ...151شمارهٔ ۳۵۷: آگه نیی که بیتو شب و روز چون کنیم 152شمارهٔ ۳۵۸: کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم 153شمارهٔ ۳۵۹: دل به من گوید ز غم کز شهر در هامو ...154شمارهٔ ۳۶۰: به که ما دیوانه از عشق پری روئی ش ...155شمارهٔ ۳۶۱: روز است وآفتاب است شمع و چراغ جوئ ...156شمارهٔ ۳۶۲: یا رب آن عمر ز من رفته به من بازر ...157شمارهٔ ۳۶۳: نیست غم پروانه را از سوختن 158شمارهٔ ۳۶۴: پیش شمع عارضش پروانه می باید شدن 159شمارهٔ ۳۶۵: چه بد آغاز وسرانجام چه خواهدبودن 160شمارهٔ ۳۶۶: ای دل نیی عاشق برو بر خویشتن بهتا ...161شمارهٔ ۳۶۷: ای پادشاه خوبان رحمی بر این گدا ک ...162شمارهٔ ۳۶۸: در آئینه بر عارض خود نظر کن 163شمارهٔ ۳۶۹: ساقی ار باده دهی ساغر ما را خم کن 164شمارهٔ ۳۷۰: گفت یار ار عاشقی از سوختن پروانکن 165شمارهٔ ۳۷۱: خود را به شمع او دلا در سوختن پرو ...166شمارهٔ ۳۷۲: شد ز آب چشمه چشم جویم روان به دام ...167شمارهٔ ۳۷۳: ساقی امشب می دهی گر می به من 168شمارهٔ ۳۷۴: فراق یار چه دانی چه می کندبا من 169شمارهٔ ۳۷۵: بیدار شد ز خواب بخت به خواب من 170شمارهٔ ۳۷۶: خرم آن دم که نشنید بت من در بر من 171شمارهٔ ۳۷۷: هر که را بدخو است یار آگه بود از ...172شمارهٔ ۳۷۸: باز افتاده به یاد رخ جانان دل من 173شمارهٔ ۳۷۹: چشمه حیوان من شد لب جانان من 174شمارهٔ ۳۸۰: آتشی عشق زد به خرمن من 175شمارهٔ ۳۸۱: ای ترک مشک طره کافور روی من 176شمارهٔ ۳۸۲: این صنم کیست که نبود بشری بهتر از ...177شمارهٔ ۳۸۳: من پیرم و دل مرده تو داری به جبین ...178شمارهٔ ۳۸۴: روی ننموده ربودی دل ودین 179شمارهٔ ۳۸۵: تو از فرهاد دل بری نه شیرین 180شمارهٔ ۳۸۶: گفتمش چون بینمت ای نازنین 181شمارهٔ ۳۸۷: در نافه از خطا مشک می زدبسی دم از ...182شمارهٔ ۳۸۸: هر صفائی که دارد آن مه رو 183شمارهٔ ۳۸۹: دیشب من و دل تا سحر کردیم از بس گ ...184شمارهٔ ۳۹۰: ای بت ماه روی مشکین مو 185شمارهٔ ۳۹۱: چومریخی ز خون چون ماهی از رو 186شمارهٔ ۳۹۲: ای دل چنین بازی مکن با طره طرار ا ...187شمارهٔ ۳۹۳: گر کنی پیدا رهی ای شانه درگیسوی ا ...188شمارهٔ ۳۹۴: اگر به حکم قضا می شود رضا دل تو 189شمارهٔ ۳۹۵: چشمم فتد در آینه گر برجمال تو 190شمارهٔ ۳۹۶: هر کس افتد به خیال من وتو 191شمارهٔ ۳۹۷: ای قدم خم گشته تر ز ابروی تو 192شمارهٔ ۳۹۸: من چیستم که دم زنم از عشق روی تو 193شمارهٔ ۳۹۹: بسته دلم را به بند حلقه گیسوی تو 194شمارهٔ ۴۰۰: مرا ترکی است غارتگر سنان مژگان کم ...195شمارهٔ ۴۰۱: بر درد دل خسته ام دوست دوا شو 196شمارهٔ ۴۰۲: دل در برم دیوانه شد زنجیر زلف یار ...197شمارهٔ ۴۰۳: دیوانه شد دل در برم زنجیر زلف یار ...198شمارهٔ ۴۰۴: گفتم بده بوسی ز لب گفتا زر وسیم ت ...199شمارهٔ ۴۰۵: آری اگر ای بادز دلبر خبری کو 200شمارهٔ ۴۰۶: از مژه سنان داری وجوشن به بر ازمو 201شمارهٔ ۴۰۷: آینه در پیش خود بگرفت وگفتا کن نگ ...202شمارهٔ ۴۰۸: به حسن چون تو نه آید کسی نه آمده ...203شمارهٔ ۴۰۹: عکس رخ آن ماه در جام شراب انداخته 204شمارهٔ ۴۱۰: در دلم عشق آتشی افروخته 205شمارهٔ ۴۱۱: عاشق روی نگارم کفر چه ایمان چه 206شمارهٔ ۴۱۲: در شاه نشین دل من یار نشسته 207شمارهٔ ۴۱۳: ز مو قیمت مشک وعنبر شکسته 208شمارهٔ ۴۱۴: دل جای در آن طره طرار گرفته 209شمارهٔ ۴۱۵: مگومرا ز چه دلبر ز برجدا کرده 210شمارهٔ ۴۱۶: سلطان عشق ما را سرباز خویش کرده 211شمارهٔ ۴۱۷: گردش چشم تو مستم کرده 212شمارهٔ ۴۱۸: بر آتش دلم آن مه ز مهر آب زده 213شمارهٔ ۴۱۹: خیز ای بت من باده گلگون کهن ده 214شمارهٔ ۴۲۰: تا ز دلم خبر شوی آینه پیش روی نه 215شمارهٔ ۴۲۱: عجب از روح مجسم بدنی ساخته ای 216شمارهٔ ۴۲۲: روبروی آفتاب آئینه بر رو بسته ای 217شمارهٔ ۴۲۳: از چه همچون زلف یار ای دل پریشان ...218شمارهٔ ۴۲۴: دل از بت واز بت پرست اندر کلیسا ب ...219شمارهٔ ۴۲۵: نه همی دین و دل از ما برده ای 220شمارهٔ ۴۲۶: باز بر رخ مشکین را پریشان کرده ای 221شمارهٔ ۴۲۷: چرا تواینهمه ای ماه بی وفا شده ای 222شمارهٔ ۴۲۸: چرا تو این همه ای ماه بی وفا شده ...223شمارهٔ ۴۲۹: چه خورده ای که ز رخ همچوارغوان شد ...224شمارهٔ ۴۳۰: توچرا اینهمه بدخو شده ای 225شمارهٔ ۴۳۱: تیر مژگان وسنان قد و زره موشده ای 226شمارهٔ ۴۳۲: روی تو را ندیده دلم را ربوده ای 227شمارهٔ ۴۳۳: گفتم بهای بوسه ای گویند جان فرمود ...228شمارهٔ ۴۳۴: دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی 229شمارهٔ ۴۳۵: دور ازتو فارغ نیستم از درد و تب ر ...230شمارهٔ ۴۳۶: دلبر ما را به حال ما اگر بود التف ...231شمارهٔ ۴۳۷: ای دل بیا برای تو دارم بشارتی 232شمارهٔ ۴۳۸: تعالی الله چه دولت بر سر استی 233شمارهٔ ۴۳۹: کند زلف تو گاهی سرکشی گه می کند پ ...234شمارهٔ ۴۴۰: چه شد که مه بریدی وعهد بشکستی 235شمارهٔ ۴۴۱: نه چون چشم تو دیدم چشم مستی 236شمارهٔ ۴۴۲: گفتم به لاله داغ به دل بهر کیستی 237شمارهٔ ۴۴۳: ای دل چنین درتاب وتب از عشق روی ک ...238شمارهٔ ۴۴۴: چه اول مهربان بودی چه آخر کینه جو ...239شمارهٔ ۴۴۵: بتا دیر آمدی وزودرفتی 240شمارهٔ ۴۴۶: گر طالعم کند به وصالت حمایتی 241شمارهٔ ۴۴۷: گفتی دهمت بوسی ودیدی که ندادی 242شمارهٔ ۴۴۸: ای دوست که ترک دوستان کردی 243شمارهٔ ۴۴۹: گشودی زلف مشک افشان جهان رامشکبو ...244شمارهٔ ۴۵۰: دیوانه ام ای شوخ پری وار توکردی 245شمارهٔ ۴۵۱: تاکس نبیندت ز نظرها نهان شدی 246شمارهٔ ۴۵۲: خواستم بینم رخت را لن ترانی گوشدی 247شمارهٔ ۴۵۳: گفتم ای عشق ده مرا پندی 248شمارهٔ ۴۵۴: زنی از غمزه ای شوخ ار به نیشکر شک ...249شمارهٔ ۴۵۵: عجب ای ترک بی وفا بودی 250شمارهٔ ۴۵۶: برقع ز رخ گشودی دل ازکفم ربودی 251شمارهٔ ۴۵۷: اگر زآن زلف مشک افشان به چنگ افتد ...252شمارهٔ ۴۵۸: اگر از زلف تودر دست من افتد تاری 253شمارهٔ ۴۵۹: بینم ای ترک عجب خونخواری 254شمارهٔ ۴۶۰: نگرددماه نوطالع گر از رخ پرده برد ...255شمارهٔ ۴۶۱: از طلعت اگر ماهی گفتار چرا داری 256شمارهٔ ۴۶۲: چرا با دیگران مهر و وفا با من ستم ...257شمارهٔ ۴۶۳: دل ز آهن تو سیم تن داری 258شمارهٔ ۴۶۴: وفا گر بگوئیم داری نداری 259شمارهٔ ۴۶۵: مرا ای آسمان تا کی دمی آسوده نگذا ...260شمارهٔ ۴۶۶: میان دلبران باشد مرا یک یار عیاری 261شمارهٔ ۴۶۷: فغان که یار ندارد به ما سر یاری 262شمارهٔ ۴۶۸: چون تونبودآدمی در دلبری 263شمارهٔ ۴۶۹: نه همی تنها دل ودین از کف من می ب ...264شمارهٔ ۴۷۰: جام می در دست بگرفت وبه من گفت آن ...265شمارهٔ ۴۷۱: تا ز عشق روی خوددیوانه ام کرد آن ...266شمارهٔ ۴۷۲: مگر گشتی اسیر سروقدی چون من ای قم ...267شمارهٔ ۴۷۳: دلا منال گراز یار خویشتن دوری 268شمارهٔ ۴۷۴: مگرنه جان منی پس چرا ز من دوری 269شمارهٔ ۴۷۵: چرا به کار جهان روز و شب به تدبیر ...270شمارهٔ ۴۷۶: اگر آن مهربان یارم شود مهمان شب و ...271شمارهٔ ۴۷۷: گمان مکن که اگر بدکند کسی به کسی 272شمارهٔ ۴۷۸: نه مایلی به چه رنجش که یار ما باش ...273شمارهٔ ۴۷۹: تو راکه گفته ندانم که این چنین با ...274شمارهٔ ۴۸۰: چون شانه را به طره طرار می کشی 275شمارهٔ ۴۸۱: توبه زلف از پی آزار دلم شانه کشی 276شمارهٔ ۴۸۲: ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی 277شمارهٔ ۴۸۳: بتا به کشتن ما عاشقان چه می کوشی 278شمارهٔ ۴۸۴: همچو چهرت کی بود آتش چوزلفت دودکی 279شمارهٔ ۴۸۵: زدستم بر نمی آید که در زلفت زنم چ ...280شمارهٔ ۴۸۶: توعجب سست عهد وسخت دلی 281شمارهٔ ۴۸۷: بیاد ابروی تو شد قدم به شکل هلالی 282شمارهٔ ۴۸۸: نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی 283شمارهٔ ۴۸۹: چون پریشانی به زلف یار دارد عالمی 284شمارهٔ ۴۹۰: دین ودل برده ازکفم صنمی 285شمارهٔ ۴۹۱: بوسه دل از لعل جان بخشت هوس دارده ...286شمارهٔ ۴۹۲: بوی یار مهربان آیدهمی 287شمارهٔ ۴۹۳: آن مه فکنده از زلف بررخ حجاب نیمی 288شمارهٔ ۴۹۴: آشوب شهری شورجهانی 289شمارهٔ ۴۹۵: گفتی از چیست که شیرین سخنی 290شمارهٔ ۴۹۶: سروقد غنچه دهن گل بدنی 291شمارهٔ ۴۹۷: عجب از چشم سیه راهزنی 292شمارهٔ ۴۹۸: ز آتشین رخ آتشم تا کی به خرمن می ...293شمارهٔ ۴۹۹: تو آتشین رخ اگر سر به زیر آب کنی 294شمارهٔ ۵۰۰: بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کن ...295شمارهٔ ۵۰۱: چنگی به زلف اوزدم گفتا جسارت می ک ...296شمارهٔ ۵۰۲: درکجائی شب وروز ای دل اگر یار منی 297شمارهٔ ۵۰۳: سروها دیده ام به هر چمنی 298شمارهٔ ۵۰۴: نظر در آینه کن تا جمال خویش ببینی 299شمارهٔ ۵۰۵: اگر در آینه روزی جمال خویش ببینی 300شمارهٔ ۵۰۶: چشمت خدای داده که صاحب نظری شوی 301شمارهٔ ۵۰۷: ای دل به جان بکوش که اهل نظر شوی 302شمارهٔ ۵۰۸: ای وجودت مظهر لطف الهی 303شمارهٔ ۵۰۹: ای گدای در توهر شاهی 304شمارهٔ ۵۱۰: به ماه وسرو تو رانسبتی نبودگهی 305شمارهٔ ۵۱۱: سزد کز حسن در عالم کنی دعوی به یک ...306شمارهٔ ۵۱۲: با سنگ بت سنگدلم گفت ز مائی 307شمارهٔ ۵۱۳: تنها همی نه با من با هر کس آشنائی 308شمارهٔ ۵۱۴: من به پیش خویش می پنداشتم یارم تو ...309شمارهٔ ۵۱۵: از چیست ترشروئی بهر چه تلخ گوئی 310شمارهٔ ۵۱۶: روا نباشد اگر گویمت که مه روئی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ