کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زد سر زلف خود آن دلبر که اکنون دل ببر

    هر که جان دارد به تن از دست اوچون دل ببر

    دلبری آموخت لیلی از نگار من که گفت

    پرده را از روی بردار وز مجنون دل ببر

    از غم زلفت دلم در قید حسرت شد اسیر

    چهره بنما قید حسرت را ز پر خون دل ببر

    گفت اسرار الهی در لبم باشدنهان

    گفتمش ز آن گفتمت کز لعل میگون دل ببر

    گفت درایران وتوران دل دگر نگذاشتم

    گفتمش کز کوه قاف ور بع مسکون دل ببر

    مست چون گردی ز می از ماه گردون دل بری

    ناز کم کن باده زن ازماه گردون دل ببر

    گفتم ازوصل قدت طبع بلند اقبال تو

    کوتهی دارد بگفت از طبع موزون دل ببر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha