به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گهی که طره طرار او به تاب رود
ز دست من دل واز دل قرار و تاب رود
بگفت کز ره مهر آیمت شبی درخواب
بگفتمش که کجا چشم من به خواب رود
بگفتمی به منجم کی است وقت خسوف
بگفت آن بت مه رو چودرنقاب رود
شبیه زلف ورخ یار آیدم به نظر
به برج عقرب ومیزان چوآفتاب رود
مگر که گردش چشم توام دهد مستی
وگرنه پیش لبت نشئه از شراب رود
عجب مدار شود شهر اگر خراب از سیل
همی ز چشمه چشمم ز بسکه آب رود
رواست نالد اگر روز وشب بلند اقبال
ز بس که از تو به او جور بی حساب رود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.