بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۷: گهی که طره طرار او به تاب رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گهی که طره طرار او به تاب رود ز دست من دل واز دل قرار و تاب رود بگفت کز ره مهر آیمت شبی درخواب بگفتمش که کجا چشم من به خواب رود بگفتمی به منجم کی است وقت خسوف بگفت آن بت مه رو چودرنقاب رود شبیه زلف ورخ یار آیدم به نظر به برج عقرب ومیزان چوآفتاب رود مگر که گردش چشم توام دهد مستی وگرنه پیش لبت نشئه از شراب رود عجب مدار شود شهر اگر خراب از سیل همی ز چشمه چشمم ز بسکه آب رود رواست نالد اگر روز وشب بلند اقبال ز بس که از تو به او جور بی حساب رود بلند اقبال