کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنگم از زلف به دل آن بت دلبر زد ورفت

    بود شهبازی وخود رابه کبوتر زد و رفت

    آن مه چارده آیا ز کجا کردطلوع

    که ز رخ طعنه به خورشیدمنور زد ورفت

    که بدآن ترک وچه کین داشت که ناگه ز کمین

    جست و برخسته دلم ازمژه خنجر زد ورفت

    این همان کافر خونخوار بود کز ابرو

    به دل پیر و جوان تیغ مکرر زد ورفت

    به برم آمد و بنشست ومیش دادم وخورد

    مست گردید ومرا سنگ به ساغر زد و رفت

    گفتم ای مه بنشین باده بنوش از سر ناز

    دست بر زلف وهمی پای به عنبر زد و رفت

    آب برد از شکر و ریخت به روز شکر آب

    از شکر خنده ز بس طعنه به شکر زد ورفت

    گر نبرده است لب او زشکر شیرینی

    مگس از پیش شکر پس ز چه بر سر زد و رفت

    رفت تا از برم آن قوت روان قوت جان

    مرغ روح از قفس تنگ تنم پر زد ورفت

    گفتم ای دوست ز عشقت که بلنداقبال است

    گفت آن کس که زدست غم من در زد ورفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha