به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مشکی عجب ز گیسو آن ترک ماه رو داشت
من درختن ندیدم مشکی که چین اوداشت
نه پا شناسم از سر نه خیر دانم از شر
درحیرتم که ساقی امشب چه درسبوداشت
دیوانه کرد وبنمود دل را به زلف زنجیر
دل هم به دل همین را پیوسته آرزو داشت
دیشب ز عشق آن ماه خوابم نبرد تا روز
دل با من از فراقش از بس که گفتگو داشت
گفتا شدم اسیرش گفتم چگونه گفتا
از خال دانه واز زلف دامی زچار سوداشت
گفتم که زخمت ای دل کرده است از چه ناسور
گفتا ز بوی مشکی کان زلف مشکبوداشت
گفتم که زلف جانان بود از چه رو پریشان
گفتا خبر ز حالت از بسکه موبه مو داشت
گفتم کهطره یار مانند صولجان بود
گفتا بلی مرا هم درپیش اوچوگوداشت
اقبال هر که درعشق چون من بلندگردید
در پیش زلف دلبر او نیز آبرو داشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.