کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نور وظلمت را زروی وموی جانان ساختند

    کفر وایمان را به هم دست وگریبان ساختند

    هفت دوزخ هشت جنت را که می گویند خلق

    گوییا از روح وصل وسوز هجران ساختند

    تاکه ما را موبه مو آگه کنندازعاشقی

    در ازل ما را ز زلف اوپریشان ساختند

    کرده اند از بهر هر دردی دوایی برقرار

    درد ما را از لب لعل تو درمان سوختند

    تاکه سرو از رشک اوبرجا بماند پا به گل

    قامت آن شوخ را سروخرامان ساختند

    تاکه یوسف را زعشق خویشتن سازی اسیر

    بر زنخدان تو چاه از بهر زندان ساختند

    تا رباید گوی دلهای خلایق را ز دست

    زلف چوگان باز اورا همچو چوگان ساختند

    هر بلا کز دوست آید بر سرما خوشدلیم

    زیر پتک درد وغم ما راچو سندان ساختند

    تا بری ازساحری دل ازبلنداقبال زار

    سحر عالم را به چشمان تو پنهان ساختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha