به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن پری دیوانه ام اول ز روی خویش کرد
آخرم آورد و زنجیرم به موی خویش کرد
حاجتم بر مشک وعنبر نیست دیگر ز آنکه او
بی نیاز از عنبر ومشکم ز بوی خویش کرد
در وجود جوهر فرد اشتباهی داشتم
ثابتش یار از دهان و گفتگوی خویش کرد
واعظ از خلد برین کم گو حکایت ز آنکه دوست
بی نیازم از بهشت از خاک کوی خویش کرد
زاهدا از اتش سوزان مترسانم که یار
عمریم پرورده سوزنده خوی خویش کرد
جام می دیگر مده ساقی که پیر می فروش
تا قیامت مستم از خم وسبوی خویش کرد
گفت بر حال بلند اقبال یا رب رحم کن
چون در آئینه نگاه آن مه به روی خویش کرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.