بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: آن پری دیوانه ام اول ز روی خویش کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن پری دیوانه ام اول ز روی خویش کرد آخرم آورد و زنجیرم به موی خویش کرد حاجتم بر مشک وعنبر نیست دیگر ز آنکه او بی نیاز از عنبر ومشکم ز بوی خویش کرد در وجود جوهر فرد اشتباهی داشتم ثابتش یار از دهان و گفتگوی خویش کرد واعظ از خلد برین کم گو حکایت ز آنکه دوست بی نیازم از بهشت از خاک کوی خویش کرد زاهدا از اتش سوزان مترسانم که یار عمریم پرورده سوزنده خوی خویش کرد جام می دیگر مده ساقی که پیر می فروش تا قیامت مستم از خم وسبوی خویش کرد گفت بر حال بلند اقبال یا رب رحم کن چون در آئینه نگاه آن مه به روی خویش کرد بلند اقبال