کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سر زلف تومی گردد به رخسار توگاهی کج

    و یا بهر گزیدن می شود مار سیاهی کج

    چو طفل اندر گه تعلیم پیش اوستاد خود

    همی زلفت شود ازبادگاهی راست گاهی کج

    بفگتم راستی نسبت دهم بامشک زلفت را

    به پیچ وتاب رفت وکردبررویم نگاهی کج

    به زلفت مشک چین گفتم غلط کردم خطا گفتم

    پریشان بودم وآشفته افتادم به راهی کج

    چو قدت راست بالا شداگر سرو چمن لیکن

    چوتو بر دوش وسردارد کجا زلف وکلاهی کج

    بجز ابروی توبر روی توهرگز ندیدم من

    که محرابی بود درمسجدی یا خانقاهی کج

    صف برگشته مژگانت پی تاراج جان ودل

    بدان ماند که کرده بهر غارت قد سیاهی کج

    چه باکت گر بلند اقبال قدش از غمت کج شد

    ندارد باغبان غم گر شود شاخ گیاهی کج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha