بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۵: سر زلف تومی گردد به رخسار توگاهی کج
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر زلف تومی گردد به رخسار توگاهی کج و یا بهر گزیدن می شود مار سیاهی کج چو طفل اندر گه تعلیم پیش اوستاد خود همی زلفت شود ازبادگاهی راست گاهی کج بفگتم راستی نسبت دهم بامشک زلفت را به پیچ وتاب رفت وکردبررویم نگاهی کج به زلفت مشک چین گفتم غلط کردم خطا گفتم پریشان بودم وآشفته افتادم به راهی کج چو قدت راست بالا شداگر سرو چمن لیکن چوتو بر دوش وسردارد کجا زلف وکلاهی کج بجز ابروی توبر روی توهرگز ندیدم من که محرابی بود درمسجدی یا خانقاهی کج صف برگشته مژگانت پی تاراج جان ودل بدان ماند که کرده بهر غارت قد سیاهی کج چه باکت گر بلند اقبال قدش از غمت کج شد ندارد باغبان غم گر شود شاخ گیاهی کج بلند اقبال