به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب
ماهیان را کرد بریان عکس روی وی درآب
در دل وچشم من از یاد میان وقد او
کرده موئی جا در آتش رسته گوئی نی در آب
در دهانم آب شد لعل لب دلبر بلی
آب می گردد چکد گر قطره ای از می در آب
جان سپارم یکدم ار اشک از سر من نگذرد
همچو آن ماهی که دارد خویشتن را حی در آب
بر شتر ای ساربان، یار مرا محمل مبند
ورنه اشکم ناقه ات را می کند تا پی در آب
از دوچشمم گر بریزد اشک چون طوفان نوح
عالم وآدم همه کردند یکسر طی در آب
جز بلنداقبال کز غم سوزد ودراشک چشم
جای دارد جای می گیرد سمندر کی در آب
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.