بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۶: جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب ماهیان را کرد بریان عکس روی وی درآب در دل وچشم من از یاد میان وقد او کرده موئی جا در آتش رسته گوئی نی در آب در دهانم آب شد لعل لب دلبر بلی آب می گردد چکد گر قطره ای از می در آب جان سپارم یکدم ار اشک از سر من نگذرد همچو آن ماهی که دارد خویشتن را حی در آب بر شتر ای ساربان، یار مرا محمل مبند ورنه اشکم ناقه ات را می کند تا پی در آب از دوچشمم گر بریزد اشک چون طوفان نوح عالم وآدم همه کردند یکسر طی در آب جز بلنداقبال کز غم سوزد ودراشک چشم جای دارد جای می گیرد سمندر کی در آب بلند اقبال