کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است

    یا که هندوئی است در آتش به سر افتاده است

    بر خلاف اینکه می گویند در چین است مشک

    زلف او را بین که چین در مشک ترافتاده است

    تا منجم دیده افتاده است در عقرب قمر

    من کنون بینم که عقرب در قمر افتاده است

    در میان مژه هر کس چشم اورا دید گفت

    آهویی باشد بهچنگ شیر نر افتاده است

    نیست بر شکر مگش آن خال بر شیرین لبش

    خسرو پرویز بر روی شکر افتاده است

    در سرین ودرمیانش لغزدم پای نظر

    زآنکه او را راه درکوه وکمر افتاده است

    پیش یاقوت لبش کوقوت مرجان شدمرا

    لعل ومرجان وعقیقم از نظر افتاده است

    ز آتشین رخسار وآب لعل آتش رنگ او

    آتشی سوزنده ما را بر جگر افتاده است

    از دل زار بلنداقبال دارد آگهی

    طایری کاندر قفس بشکسته پر افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha