کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تیر مژگان تو ما را برجگر بنشسته است

    مرحبا ز ایندست وبازو تا به پر بنشسته است

    هرکجا سروی بودقمری نشیند بر سرش

    بر سر سرو قدت بینم قمر بنشسته است

    بر لب لعل توهرکس دید خالت را بگفت

    کاین مگس باشد که بر شیرین شکر بنشسته است

    لیک من گویم که بر شیرین لب توخال تو

    خسرو پرویز گویا با شکر بنشسته است

    زلف رقاصت مسلم گشته در بازیگری

    پای چنبر کرده بر دوشت به سر بنشسته است

    شمع هم چون من مگر عاشق به رخسار توشد

    کز غمت می سوزد و شب تا سحر بنشسته است

    چون من او را هم بلند اقبال اگر خوانی رواست

    هرکه را همچون تو دلداری به بر بنشسته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha